Assassins Creed triple Pack
این اکانت Assassins Creed triple Pack شامل :
Assassins Creed 4 Black Flag
کارائیب، سال 1715. دزدان دریایی افسانه ای بر خشکی و دریا حکومت می کنند، ثروت ها را غارت می کنند و امپراتوری ها را به زانو در می آورند. در میان این قانون شکنان، ادوارد کنوی، یک کاپیتان جوان نترس است که احترام دزدان دریایی را به خود جلب می کند، اما عطش او برای طلا و شکوه ممکن است هر چیزی را که ساخته اند نابود کند.
Assassins Creed Unity
پاریس، سال 1789. برای قرن ها، فرانسه توسط افراد معدودی از ممتاز اداره می شد. دیگر نه. در این روز مردم پاریس علیه استبداد قیام کرده اند. اکنون، در میان یکی از بینظمترین و بیرحمترین انقلابهای تاریخ، سرنوشت یک ملت بر لبه تیغ Assassin قرار دارد.
Assassins Creed Syndicate
لندن، سال 1868. انقلاب صنعتی کیف نخبگان را چاق می کند در حالی که طبقه کارگر برای زنده ماندن تلاش می کند – تا زمانی که یک جفت آدمکش از دنیای اموات بیرون می آیند تا برای دفاع از خود جمع شوند…

داستان بازی Assassins Creed Unity
داستان سری AC همواره یکی از ارکان اصلی آن بوده است. زمانی که یوبی سافت ایده داستانی Unity را با موضوع انقلاب فرانسه بیان کرد، بسیاری به داستان این عنوان امیدواری بسیاری پیدا کردند. یوبی سافت برای خلق داستان Unity دستش بسیار بازتر از گذشته بود چرا که ماجراها و اتفاقات درون انقلاب خونین فرانسه آنقدر زیاد است که پرداختن به هر کدام از آن ها می تواند یک داستان بزرگ و شنیدنی را به وجود آورد. اما از طرف دیگر زمانگذاری وحشتناک یوبیسافت برای طراحی گرافیکی بازی به طرز واضحی باعث شده است که از داستان بازی چیزهایی کم شود. داستان بازی به مانند ۹۰ درصد عناوین قبلی این سری جذاب و قابل و قبول است اما بزرگترین ضعف آن در شخصیت پردازی بسیار ضعیف بازی دیده می شود. البته یکی از مشکلات دیگر کپی برداری واضح یوبی سافت از کلیات داستان های قبلی است که به خوبی به چشم می خورد.
داستان بازی در حالی آغاز میشود که همه چیز آمادهی وقوع این انقلاب در فرانسه است. هر چه به پایان بازی نزدیک میشویم، حال و هوای خیابانها و مردم انقلابیتر میشود. فضای خیابانهای پاریس به قدری خوب طراحی شده که با قدم زدن در خیابانها، میتوان حال و هوای آن روزهای فرانسه را به خوبی حس کرد! اینبار جوانی به نام آرنو (Arno Victor Dorian) را به عنوان شخصیت اصلی بازی کنترل خواهید کرد. شخصیتی که در ابتدای بازی، کودکی و شیطنتهای او را در کنار دختر بچهای به نام الیز (Elise) دیدیم. پسربچهای که چند دقیقه بعد از اینکه یه ساعت جیبی را از پدرش به یادگار میگیرد، جسد پدرش را که به قتل رسیده میبیند! از همان زمان توسط پدر الیز بزرگ میشود و به دنبال گرفتن انتقام پدرش وارد ماجراهای فراوانی میشود. رابطهی او با الیز احساسی شده و ماجرای این دو تقریبا مهمترین بخش داستان بازی بهشمار میرود و حتی موضوع مهمی مثل انقلاب فرانسه زیر سایهی داستان این دو شخصیت قرار میگیرد. این موضوع وقتی جالب میشود که شما ناپلئون بناپارد بزرگ را در بازی خواهید میبینید.
داستان بازی Assassins Creed Black Flag
در بازی Assassins Creed IV: Black Flag به “دوره طلایی دزدان دریایی” در ابتدای قرن هفدهم سفر می کنیم و در قالب شخصیتی به نام Edward Kenway که پدربزرگ کانر یعنی شخصیت اصلی نسخه سوم و همینطور پدر Haytham Kenway است و البته باید گفت شخصیتی است که از هر دوی این افراد جذاب تر است و بیشتر با بازیباز ارتباط برقرار می کند (اساسین هم اساسین های قدیم). بازی به مانند تمامی شمارههای قبلی این سری، در دو دوره زمانی روایت می شود؛ یعنی زمان حال و همینطور یک دورۀ تاریخی که همانطور که گفتیم این بار اتفاقات این بخش بازی در “دوره طلایی دزدان دریایی” در ابتدای قرن هفدهم رقم می خورد. پس از این که شاهد مرگ Desmond Miles در پایان نسخه سوم این سری بودیم، شرکت آبسترگو با موفق شد تا به قابلیتی دست پیدا کند که از طریق حافظه ژنتیکی Desmond، به مشاهده سرگذشت اجداد وی بپردازد و در اصل داستان این سری و این فرنچایز سودآور را برای یوبیسافت ادامه دهد!

در زمان حال در این نسخه (تا قبل از این همیشه کنترل Desmond را در زمان حال عهده دار بودیم) اکنون در نقش یکی از کارمندان شرکت آبسترگو هستیم که مثل همیشه از طریق آنیموس و بارگذاری نمونه ژنتیکی Desmond Miles در آن، به مشاهده وقایعی که اساسین ها در نبرد با تمپلارها در دوران مختلف تاریخی از سر گذرانده اند، می پردازیم و آن ها را تجربه می کنیم. Edward در ابتدا به عنوان یک ملوان در نیروی دریایی بریتانیا خدمت کرده است اما پس از پایان جنگ او و همرزمانش از کار بی کار شدند و به این ترتیب به دزدان دریایی پیوستند. او با قول به دست آوردن ثروت و شهرت به همسرش راهی دریای کارائیب می شود. در ادامه و طی وقایعی وی با یک اساسین که قصد جان او را دارد درگیر می شود و پس از کشتن وی لباس های او را پوشیده و وسایلش را نیز بر می دارد و ظاهری مثل اساسین ها (منتها هنوز بدون اعتقاد) پیدا می کند. طی مدت زیادی و وقایعی که در بازی رخ می دهد ادوارد هنوز فقط ظاهر اساسین ها را دارد و به آن ها کمک می کند اما در جایی از بازی وی دیگر حس می کند که واقعا یک اساسین است و به این پیمان برادری و این فرقه می پیوندد…
داستان بازی Assassins Creed Syndicate
لندن سال ۱۸۶۸ به بهترین شکل ممکن شبیه سازی شده است. در نسخهی قبلی و با ورود یوبیسافت به نسل هشتم، پاریس به شکلی بسیار زیبا به تصویر کشیده شد. این روند ادامه پیدا کرده و در مورد لندن نیز شاهد شبیه سازی دقیق بسیاری از خصوصیات ظاهری و فرهنگی در آن هستیم. محیط بازی واقعا زنده و پویا به نظر میرسد. در بسیاری از خیابانها شاهد محیط شلوغی هستیم. NPCها رفتار متفاوتی نسبت به یکدیگر نشان میدهند. معمولا باران میبارد و این یکی از خصوصیتهای معروف شهر لندن است. اگر هم نبارد، کف خیابانها خیس است و انعکاس نور آفتاب روی سنگفرشها چشم را کور میکند! فضای شهر حس و حالی صنعتی دارد و بازی نیز روی این موضوع تاکید خاصی دارد. درشکه به بازی اضافه شده و میتوان برای جابجایی در محیط شهر از آن استفاده کرد و نهایت لذت را برد. حتی قدم زدن در برخی از مناطق شهر نیز بسیار لذت بخش است. داستان بازی در دورهی ملکه ویکتوریا روایت میشود.
گیم پلی بازی Assassins Creed Unity
گیم پلی یکی از بخش های بسیار جذاب AC Unity را تشکیل می دهد. اما در عین حال فقط در یکی از بخش ها(مخفی کاری) مشکلات زیادی را به خود می بیند. گیم پلی این نسخه به طرزی واضح به ریشه های خود یعنی نسخه های اول و دوم بازگشته است. دیگر خبری از کشتی ها نیست و بازیباز در یک نقشه بسیار بزرگ که بزرگترین نقشه ایست که یوبی سافت در عمرش ساخته است، با خیال آسوده می تواند طعم یک گیم پلی حقیقی AC را حس کند.
بعد از این ها بهترین نکته ای که در بخش گیم پلی می درخشد تنوع سلاح هاست، یعنی دقیقا چیزی که بازیبازان همیشه منتظرش بوده اند. سلاح های بیشتر نسخه های AC تعدادی محدود داشتند اما در آن زمان برای ما مشکلاتی را به وجود نیاوردند. اما وقتی زمان آن رسیده که بالاخره این AC نسل هشتمی یعنی Unity پا به عرضه بگذارد یکی از لازمه های واجبی که برایش دیده می شود وجود سلاح های مختلف با بهترین و حرفه ای ترین قابلیت های آپگرید است. این موضوع دقیقا همان چیزی است که به خوبی در AC UNity به چشم می خورد. در بازی ۸۰ سلاح وجود دارد که هرکدام از آن ها نیز امکانات و بخش های زیادی برای آپگرید کردن را دارا می باشند.
جدا از این سخن ها یکی از نکته های ضغف نسخه های پیشین ای فرانچایز در این بود که بازیباز هرگز نیازی به خرید سلاح پیدا نمی کرد. یعنی درست است که بازی با سلاح های خریداری شده جذابتر می شد اما جایی نبود که اگر سلاحت را ارتقا ندهی مشکلی در رد کردن مراحل پیدا کنی. در AC UNITY این قضیه نیز به طور کامل متفاوت با قبل گشته است و بازیباز حقیقتا همواره در پی آپگرید و خرید سلاح های تازه خواهد بود. چرا که بعضی مراحل بازی بدون داشتن یک سلاح خاص رد کردنش تقریبا غیر ممکن است. این موضوع باعث می شود تا بازیکنان با جدیت به دنبال آپگرید کردن و خرید سلاح های بازی باشند و این بخش صرفا یک بخش نمایشی قلمداد نشود.
NPC ها یکی از نکات دیگر جذاب کننده این عنوان در بخش گیم پلی هستند. آن ها همه جا حضور دارند. فریاد می زنند، گریه می کننده، به پول خود می نازند. آن ها تمام نمی شوند و بازیباز از قدم زدن در یک شهر همیشه زنده راضی خواهد بود. بسیاری از مراحل فرعی بازی در زمان هایی به وجود می آیند که بازیباز به طرزی ناگهانی با یکی از این NPC ها از نزدیک رو در رو می شود. به طور مثال وارد خانه ای شده و شخصی را حزن آلود می بیند، به سمت مرد می رود و مرد با شما صحبت می کند. این جاست که یک ماموریت جدید به شما پیشهناد می شود و در صورت پذیرفتن می توانید به انجام آن بپردازید.
گیم پلی بازی Assassins Creed Black Flag
همانطور که مشاهده می کنید و احتمالا از همین مقدار کمی از داستان بازی که برای شما عزیزان گفتیم، فهمیده اید، داستان بازی در Assassin’s Creed IV: Black Flag نکته خیلی خاصی ندارد ولی به هیچ وجه نیز یک داستان خسته کننده و ضعیف نیست و مخصوصا با روایت خوب و اتفاقات بسیار زیادی که در بازی رقم می خورد، معمولی بودن داستان تا حد زیادی پوشانده شده است. همچنین دیگر نکته مثبتی که باعث می شود باز هم این سطحی بودن داستان کمتر به چشم بیاید، شخصیت پردازی عالی و جذابیت بسیار بالای Edward Kenway به عنوان یک درد دریایی اساسین است. در واقع رفتن به سراغ موضوع دزدان دریایی کارائیب نه تنها برگ برنده گیم پلی بازی بوده است، بلکه در زمینه داستان و شخصیت پردازی بازی نیز کمک شایانی به سازندگان کرده است. موضوع قرار گرفتن در قالب یک دزد دریایی قدرتمند در یک بازی به تنهایی هم جذاب است چه برسد به این که با یک فرنچایز محبوب و پر طرفدار با گیم پلی لذت بخش نیز ترکیب شود. در حقیقت حاصل این ترکیب بدون هیچ کم و کسری می شود Assassin’s Creed IV: Black Flag. یادم است که یکی از سازندگان بازی در مورد انتخاب این زمینه برای بازی در مصاحبه ای گفت “کیست که نخواهد در قالب یک دزد دریایی اساسین قرار بگیرد” و این کاملا صحیح است.
شخصیت Edward Kenway بسیار خاص و متفاوت تر از تمامی اساسین هایی است که تا کنون دیده ایم و سازندگان به خوبی شخصیتی را خلق کرده اند که مخلوطی از دزد دریایی و اساسین است ولی بخش دزد دریایی شخصیت وی بسیار پر رنگ تر است تا اساسین بودن او و همین او را خاص تر از بقیه کرده است. وی به مانند اکثر دزدهای دریایی بسیار بی خیال است و انگار هیچ چیزی برایش مهم نیست و موقعیت های مختلف برای وی تفاوتی ندارند. یعنی در نهایت باید گفت Edward Kenway بی خیال ترین اساسین تاریخ است! اساسینی که انگار زیاد هم اساسین نیست! در مجموع باید گفت بخش داستان و شخصیت پردازی و … در بازی نمره قبولی می گیرند و هر چند داستانی معمولی و بدون پیچش خاصی را شاهد هستیم ولی سازندگان با انتخاب هوشمندانه دوره تاریخی، شخصیت های جذاب، پرداختن به علائق دزدهای دریایی و داستان های آن ها و ترکییب این موارد با فرقه اساسین ها، کاری کرده اند که هیچ گلایه ای از داستان و روایت و روند پیشروی آن نداشته باشیم.
مبارزات دریایی با کشتی و شخصی سازی و ارتقای قدرت کشتی برای نبرد با کشتی های قوی تر نیز بخش بسیار بزرگی را از باز تشکیل می دهند که باید گفت جذاب ترین و هیجان انگیز ترین قسمت گیم پلی بازی نیز هستند. شما باید از توپخانه کشتی خود و همچنین بمب هایی که بر روی کشتی های دشمنان فرود می ایند استفاده کنید تا کشتی های دشمن را از رده خارج کنید و همچنین باید با قوی کردن بدنه کشتی خود قابلیت دفاعی خود را برای نبردهای بزرگتر تقویت کنید و بتوانید به کشتی های دشمن به صورت فیزیکی و بدنه به بدنه نیز ضربه بزنید. همچنین باید با جمع آوری مواد لازم برای ارتقای توپخانه و دیگر قابلیت های هجومی کشتی خود نیز اقدام نمایید تا راحت تر بتوانید از پس کشتی های دشمن بر آیید.

همچنین اگر مخفی کاری را ترجیح می دهید نیز دارت های خواب آور و بیهوش کننده که بی صدا هستند و دشمنان را بدون این که کسی متوجه شود از بازی خارج می کنند، گزینه خوبی هستند و می توانند به صورت مخفیانه و در موقعیت مناسب از آن ها استفاده کنید یا از پشت به دشمن برسید و کار او را آرام تمام کرده و جنازه وی را در جایی مخفی کنید. بازی هر دو راه اکشن و مخفی کاری را به خوبی در اختیار شما قرار میدهد، البته باید اشاره کرد که هوش مصنوعی دشمنان به رسم همیشگی این سری اصلا تعریفی ندارد و رفتارهای عجیب و غریب را هنگام مخفی کاری از دشمنان می بینیم. بالا رفتن از در و دیوار و ساختمان ها به راحتی و به صورت روان و بدون دردسر انجام می شود و ادوارد می تواند تا از بلند ترین ارتفاعات نیز بالا برود و به مانند رسم همیشگی این سری Viewpoint های مختلف را برای باز شدن بخش های نقشه بازی و نمایان شدن ماموریت ها و گنج ها، فتح کند.
گیم پلی بازی Assassins Creed Syndicate
ویژگیهای کاملا جدیدی را ارایه میدهد که باعث تفاوت آن با نسخههای قبلی شده و سازنده سعی داشته تا بازی خود را به واسطهی این ویژگیها گسترش دهد. ورود به یک دورهی تاریخی مدرنتر، ناخوداگاه باعث میشود تغییرات بسیاری را در بازی ببینیم. این تغییرات گیمپلی بازی را تا حد زیادی تحت تاثیر خود قرار داده و از طرفی ایدهی کنترل دو شخصیت در بازی مطرح شده است. اتفاقی که اولین بار در سری رخ داده و در نوع خود جالب است. کمکم باید حضور یک شخصیت اصلی شمشیر به دست را فراموش کنیم و به دیدن چند شخصیت تفنگ به دست در راس بازیهای سری عادت کنیم. اما این به این معنی نیست که در Syndicate مبارزه نفر به نفر فراموش شده باشد و استفاده از سلاحهای سرد رونق خود را از دست داده باشد. Syndicate شاید مقدمهای برای نسخههای بعدی سری باشد و به همین دلیل علاوه بر بعضی ویژگیهای نسخههای قبلی، شاهد اتفاقهای جدیدی در سراسر بازی هستیم که دید بهتری از نسخههای بعدی به ما میدهد. اما بحث ما بر سر این نسخه و بررسی آن است. در مطلب پیشرو سعی میکنیم کمتر به گذشته و حتی آیندهی سری اشاره کنیم. مقایسههای صورت گرفته در این مطلب (به جز پیشرفتها)، تاثیری روی ارزیابی نهایی ما از بازی نخواهد داشت.
مراحل اختصاصی هم برای هر دو شخصیت اصلی در نظر گرفته شده است تا فقط با یک شخصیت بازی را دنبال نکنید. انجام مراحل فرعی دست شما را برای استفاده از شخصیت دلخواه باز گذاشته تا آزادی کامل برای انجام آنها داشته باشید. شاید جالبتر میشد اگر بعضی مراحل با همکاری هر دو شخصیت صورت میگرفت. موضوعی که در یکی از مراحل بازی شاهدش بودیم. قسمتی که جیکوب کنترل درشکه را بر عهده داشت و شما کنترل ایوی را در دست داشتید و باید با شلیک به دشمنان درشکه سوار مزاحمی که شما را تعقیب میکردند، راه را برای حرکت جیکوب هموار کنید. این همکاریها در قالب مراحل co-op واقعا جالب میشد، اما سازنده بر خلاف نسخههای قبلی بخشهای چند نفره را کنار گذاشته تا تمرکز بالایی روی بخش تک نفره داشته باشد. نکتهی دیگری که باید به آن اشاره کنم شروع سینمایی بازی بود. مبارزه روی سقف و داخل کابین قطار و یا فرار از یک بنای در حال انفجار، نوید یک بازی بسیار هیجان انگیز و سینمایی را میداد. اما در کمال تعجب و پس از اتمام مراحل اولیه و ورود به لندن، همه چیز تغییر میکند. تغییری که نمیتوان از آن به عنوان یک نکتهی منفی یاد کرد، اما بهتر بود تا آن هیجان ابتدای بازی که حاصل از ذوق طراحان بازی بود، تا پایان و در بعضی از قسمتهای بازی نیز دیده شود! خوشبختانه با وجود طراحی مراحل قابل قبول بازی، احساس خستگی نخواهید کرد. با اینکه شاهد مراحل با شکوه و به یاد ماندنی در بازی نبودیم، اما نمیتوان ایراد جدی به بازی گرفت. شاید گاهی احساس کنید که نحوهی انجام ماموریتها تکراری شده و تیم طراحی مراحل بازی حرف جدیدی برای گفتن ندارد، اما همیشه اینطور نیست. چند عامل جدید به بازی اضافه شده است که از جملهی آنها میتوان به دزدیدن اشخاص مختلف اشاره کرد. شاید گاهی لازم به کشتن هدف نباشد و آن فرد را زنده لازم داشته باشید. در این موارد باید با دقت بیشتری بازی کنید و بدون دیده شدن فرد مورد نظر را غافلگیر کنید. او را از پشت گرفته و با تهدید به مرگ، مجبور به حرکتش کنید. اگر خواست فرار کند فشار را با زدن یک دکمه بیشتر کنید و او را از آن منطقه خارج کنید. ممکن است در این بین دیده شوید و مجبور به مبارزه با افراد دشمن شوید. در این شرایط شخص مورد نظر فرار میکند و کار واقعا سخت میشود. دزدیدن افراد به این شکل ایدهی جالبی بود و تازگی داشت، اما آنقدر در طول بازی از آن استفاده میشود که از آن خسته خواهید شد. مورد دیگر استفاده از محیط علیه دشمنها بود. این موضوع در تبلیغات بازی زیاد به چشم میخورد و حس میکردیم در نسخهی نهایی به یکی از موارد جذاب برای مبارزه با دشمن تبدیل شود. اما در عمل این اتفاق نیوفتاد و در بسیاری از مواقع راهی به جز درگیری نفر به نفر و یا استفاده از عامل مخفی کاری نخواهید داشت. البته باز هم راههایی وجود دارد. برای درک بهتر این راهها ابتدا باید در مورد باندهای درون بازی صخبت کنیم.

گرافیک و جلوه های صوتی بازی
به جز طراحی محیط های بازی، بازی در بخش های گرافیکی دیگر نیز کاملا موفق بوده است. طراحی چهره ها، بدن ها، موجودات زنده، اجسام ثابت، مردمی که در همه جای بازی به شکل های مختلف هستند و حتی یکی از آن ها به ندرت چهره ای تکراری دارد و … و … همه و همه دست به دست هم داده اند تا Unity در بخش گرافیکی به طور کامل بدرخشد. در هنگام صحبت کردن شخصیت ها، با کمی دقت میتوان کلمات در حال بیان را لبخوانی کرد و این موضوع باعث می شود که گرافیک، بازی را باورپذیرتر از گذشته گرداند. جدا از این سخنان بازی در طراحی متریال ها نیز بی نظیر بوده است. تکسچرهای به کار رفته در تک تک محیط ها آنقدر بی نظیر است که در بعضی مواقع بازیباز واقعا خود را در چنین محیطی احساس می کند.
کلمه راضی کننده بهترین چیزی است که در ستایش صداگذاری این بازی می توان به زبان جاری کرد. بی اشکال ترین بخش این عنوان دقیقا همین بخش است. موسیقی های بازی حال و هوای انقلاب و دنیای “حشاشیون” را به خوبی انتقال می دهند و صداگذار شخصیت ها نیز با آن ها متناسب هستند. این بخش نکته منفی خاصی را درون خود ندارد و فقط می توانست از موسیقی های بیشتری برخوردار باشد. Dan Jeannotte با این که سابقه خاصی نداشته به خوبی از پس صداگذاری آرنو برآمده است و به وی یک صدای جذاب را هدیه کرده است. دیالوگ هایی که بر زبان آرنو جاری می شوند به لطف وی در تک تک لحظات درون بازی باور پذیر است و احساس شخصیت را به خوبی منتقل می کند.