داستان بازی Call of Duty Advanced Warfare
داستان Call of Duty شروعی خوب دارد. میشل و ویل آیروز(پسر جاناتان ایروز)، دو دوست صمیمی با فرماندهی کارمک(از نیروهای آمریکایی) وارد سئول، پایتخت کره جنوبی میشوند تا Gunshipهای کره شمالی را از بین ببرند. حوادثی پیش بینی نشده رخ داده و ویل آیرونز کشته میشودو شما نیز دست چپ خود را از دست میدهید.
کمی بعد در میانپردهها، متوجه میشوید که پدر ویل آیروز,جاناتان آیروز (با بازی کوین اسپیسی) مرد قدرتمند و رییس شرکت خصوصی و نظامی اطلس(Atlas) است. جاناتان به دلیل اینکه دوست صمیمی پسر فقیدش بودهاید یک شانس دوباره به شما داده و دستی مصنوعی را جایگزین دست چپ شما میکند.در مرحله سوم با گرونگانگیری نخست وزیر نیجریه, نیروهای KVA به فرماندهی Hades معرفی میشوند.همه چیز سرجای خودش مرتب شده است. یک ضدقهرمان که قرار است در ادامهی بازی بیشتر پرداخت شود، جاناتان آیرونز به همراه اطلس که قرار است در دفع خطر KVA مشارکت داشته باشند و … . بازی با جهشی ۴ ساله میفهمیم که نیروهای اطلس که قبلا تنها نقشی حمایت کننده داشتند اکنون دراثر حملات اتمی KVA تبدیل به تنها امید بشریت شدهاند.

جاناتان درون گراست…به این راحتی ها غم از دست دادن پسرش را بروز نمیدهد.
بزرگترین مشکل داستان تبلیغات پیش از انتشار بازی بود. اسلچ همرگیمز نه گذاشت و نه برداشت و همان روزهای اول معرفی بازی اش، پیچش داستانی خود را لو داد! اینکه از قبل بدانیم نقش منفی داستان همان جاناتان آیروز است به خودی خود وجود Hades را بی معنی میکند. نیروهای KVA و سرکردگانش تنها بهانهای برای نشان دادن جاه طلب بودن جاناتان هستند.البته اگر به تبلیغات بازی هم توجه نکنیم در ابتدای بازی میشل(شما) از ویل آیرونز میپرسد که چرا به شرکت پدرش ملحق نمیشود و در جواب ویل به او میگوید: من میخواهم دنیا را نجات بدهم نه پدرم را!
پایان بازی Call of Duty Advanced Warfare
پایان بازی با توجه به دیالوگها خبر از شماره دوم برای “جنگاوری پیشرفته” میدهد.
منفی بودن جاناتان شبیه به منفی بودن ژنرال شپرد(MW2) است. شخصی که عقایدش باعث میشود به وطن خود خیانت کند.از طرفی در از دست دادن پسرش در جنگ شبیه به رائول منندز(BO2) نیز هست.اما اصلا به ماندگاری آن دو نیست. حضور کوین اسپیسی (بازیگر برنده اسکار) در نقش جاناتان آیرونز نیز دردی را دوا نمیکند.
داستان “جنگاوری پیشرفته” خطی و تقریبا قابل حدس است و اصلیترین و مهمترین پیچش آن ماهها قبل توسط خود سازندگان لو رفته بود!
پایانی کلیشهای،این پایانی برای آغاز است!
جنگاوری پیشرفته
گیم پلی بازی در مقایسه با “ارواح” پر رنگ و لعابتر است. روایت داستان در آینده باعث شده دست سازندگان در طراحی سلاح ها باز باشد و با ایدههای خلاقانهای روبرو باشیم. مانند نارنجکهای هوشمند، شاتگانهای الکترومغناظیسی، Mute Charge و از همه مهتر، لباس EXO. این لباس باعث میشود از بلندیها بدون آسیب به پایین سقوط کنید، نامرئی شوید، قدرت بدنی مضاعف داشته باشید، پرشهای بلند انجام بدهید و غیره.ارتقا دادن ویژگیهای EXO هم با تکمیل کردن چالشهای هر مرحله امکان پذیر است.
در کل با یکبار بازی کردن و تکمیل کردن چالشها تمام EXO رتقا یافته و نیازی به شروع دوبارهی بازی نیست. این قابلیتها روی طراحی مراحل نیز تاثیر گذاشته است. برای مثال در مرحله Utopia (جایی که به اتهام جاسوسی تحت تعقیب اطلس هستید) بازی بیشتر روی حرکت عمودی و پرش و استفاده از چنگال تاکید دارد تا حرکت افقی و شلیک. تنوع اسلحهها نیز راضی کننده است اما نقطه ضعفهایی نیز وجود دارد. مثلا اسلحه لیزری کند عمل میکند و به درد اکشنهای سریع بازی نمیخورد.
هوش مصنوعی دشمنان در سطح خوبی بوده و بازی با داشتن دشمنانِ ضعیف، متوسط و قوی چالش برانگیزتر شده است.

بهترین مرحله بازی
فصل پرواز با هواپیما و همینطور مرحله دترویت میتوانستند بهتر از آنچه هستند باشند. (داستان هیچوقت توضیح نمیدهد که چرا نیروهای کارمک_که در ابتدا برای شما ناشناس هستند_ناگهان سر از همانجایی در میآورند که شما هستید؟اصلا چرا کارمک پنج سال است اطلس را زیر نظر دارد؟) سناریو برخی مراحل نیز واقعا تکراری بود. برای مثال فرار از دست اسنایپر در دو مرحله تکرار شد، یا مرحله آخر بازی که تقریبا کپی عین به عین از مرحله آخر “جنگاوری نوین ۳” بود(Dust to Dust).اما صحنههای سینمایی همانند گذشته حضوری قدرتمند دارند. جنگ با هلی کوپتر درحال دویدن بر سقف اتوبوس ها، گیر افتادن در اعماق یخ های قطب جنوب و … تنها گوشهای از آنهاست.
گیم پلی و سناریو مراحل در اکثر مواقع جدید و هیجان انگیز است.
جنگاوری زیبا در Call of Duty
گرافیک “جنگاوری پیشرفته” واقعا زیباست. با دیدن هر چیزی در محیط حس و حال آینده بهخوبی به شما منتقل میشود. از موشن کپچر بی نظیر چهرهها گرفته تا انیمیشن شخصیتها همگی عالی هستند. چشمانداز زیبای مدیترانه در یونان تا پل گلدن گیت در سانفرانسیسکو همگی چشم نواز هستند. مخصوصا اگر بازی را در کنسولهای نسل هشتم یا یک PC قدرتمند بازی کرده باشید. جزییات محیط بسیار بالاست، تخریب پذیریهای از پیش کارگردانی شده نیز فوق العاده هستند. در کل گرافیک انقلابی نیست اما استانداردهای نسل هشت را دارد.
موسیقی خنثی است. نه خوب و نه بد. حضور هری گریگسون ویلیامز به عنوان آهنگساز نیز مانند کوین اسپیسی یا تروی بیکر(در نقش میشل) دردی را دوا نمیکند. رویه پخش نشدن موسیقی متن در طول مراحل از “ارواح” شروع شد.البته اگر هم موسیقی پخش شود بیشتر از یک دقیقه نیست. چه دلیلی دارد که یکی از اهرمهای افزایش هیجان را در طول مراحل کمرنگ کنیم؟ صداگذاری سلاحها و شخصیتها هرچه قدر هم که خوب باشد نمیتوانند نبود موسیقی پس زمینه در مراحل را جبران کنند. مخفی کاری در دترویت نیاز به موسیقی داشت، فصل فرار با هاورکرفت در همان مرحله نیز با موسیقی ۲۰ ثانیهای سرهم آمد(مقایسه کنید با موسیقی فرار با اتوموبیل ها در مرحله Fallen Agnel در عملیات سری ۲)
گرافیک و صداگذاری در مقایسه با “ارواح” پیشرفت داشته ولی موسیقی نه.
میانپردهها گارکردانی و کیفیت بسیار خوبی دارند.

جنگاوری با دوستان در Call of Duty
لباس EXO مهمترین دلیل تغییر قسمت چندنفره بازی است. این قسمت از بازی که موفق شد از سایت IGN نمره ۹.۱ را نصیب خود کند ویژگیهای ممتاز زیادی هم دارد. EXO باعث میشود که نحوه مبارزه و پرش و همه چیز شما تغییر کند، اما هستهی اصلی قسمت چندنفره “ندای وظیفه” تغییر محسوسی نکرده است. همچنین یکی دیگر از ویژگیهای بخش چندنفره این است که میتواند سلاحهای خود را پیش از ورود به بازی امتحان کنید. طراحی نقشهها نیز بر مبنای استفاده از قدرتهای لباس EXO است.
اگر فرد تازهکاری در بخش چندنفره هستید نگران نباشید. میتوانید قبل از یک بازی حرفهای به Combat Readiness بروید. محیطی مخصوص تازهکارها که اکثر قوانین بازی حرفهای درآن وجود ندارد و میتوان بدون فشار عصبی بازی خود را به سطح دلخواه رساند.
همچنین مد دیگری نیز در بازی با نام Exo Survival وجود دارد که برمبنای همکاری(Co-Op) است.(حداکثر ۴ نفر) نکتهی جذاب این مد این است که هرگز مشخص نیست چه چیزی در انتظار شماست! در قسمتی درحال مبارزه با سگها بوده و در قسمت دیگر مشغول حمعآوری Intel هستید و همزمان به دشمنان نامرئی شلیک میکنید.این قسمت ترکیبی بینظیز از دفاع و حمله را در خود دارد.
“جنگاوری پیشرفته” به عنوان اولین تجربه مستقل بازیسازی اسلچ همرگیمز شاید داستانی به خوبی عناوین سابق خود نداشته باشد، اما گیمپلی پرلعاباش باعث میشود بخش داستانی ۶ ساعتهی آن برایتان لذت بخش باشد