بازی Visage
بازی Visage یک بازی در سبک ترسناک روانشناختیست که توسط استودیو مستقل SadSquare توسعه یافته است. شما در بازی Visage کنترل شخصی بانام دووین اندرسون (Dwayne Anderson) را در اختیار دارید که غرق در خانهای عجیب و غریب، با گذشتهای عجیب و غریبتر کاوش کرده و در آن بهدنبال گذشته ساکنین پیشین این خانه میگردید.
بهگفته بسیاری، ایده اصلی بازی ویسیج از بازی لغو شده و فوق معروف P.T. گرفته شده و میتوان یکی از بزرگترین دلایل بهچشم آمدن بازی ویسیج را همین مسئله بسیار مهم دانست. بازی Visage در تاریخ 30 اکتبر سال 2020، برابر با 9 آبان ماه سال 1399 برای ویندوز و کنسولهای نسل هشتمی پلی استیشن 4 و ایکس باکس وان عرضه شده است. در ادامه قصد داریم نگاهی عمیقتر به جزئیات بازی ویسیج داشته باشیم. باما همراه باشید.
گیم پلی بازی Visage
همانطور که پیشتر خواندید، بازی Visage روح بازی P.T. را درخود دارد. فضای کلی این بازی در خانهای بزرگ و سیواندی ساله در قسمتهای خارجی یک شهر رخ داده و دید ما، دید اول شخص است. شخصیت بازی ما، دووین اندرسون و ساکن این خانه، دست به قتل همسر و فرزندان خود زده و همین مسئله تیروتار او را در خانه زندانی کرده و ارواح ماورایی خانه او را مورد آزار و اذیت قرار میدهند. هدف شما یافتن راهی برای فرار از خانه و البته این ارواح عجیبوغریب و اتفاقات دور از ذهن است.
جهان بازی، یعنی خانه بسیار بزرگ شما، بهصورت جهانی نیمه باز (Semi-Open World) طراحی شده و به شما اجازه کاوش در قسمتهای مختلف را داده است. بخشها و راهروهای فرعی زیادی برای اکتشاف دردسترس شما قرار گرفته و درهمین حال، برای دستیابی به تمامی نقاط خانه، ابتدای باید کلید درهای مختلف را پیدا کرده و آنها را باز کنید و درهمین حین باید با خطرات بسیار زیادی دستوپنجه نرم کنید. اولین کار مهم شما دوری از بخشهای تاریک بهمنظور فرار از دیوانه شدن و دردست داشتن کنترل ذهنی خودتان است. هشیاری و سلامت روان شما مانند بازی Amnesia: The Dark Descent با قرارگیری طولانی مدت در تاریکی از بین میرود.
دومین نکته مهم، بهوجود آمدن رویدادهای ماورا الطبیعه بهدست روحهای درون خانه است که با کاوش بیشتر شما، این رویدادها نیز افزایش مییابند. از جمله این رویدادها میتوان به شکستن و انفجار چراغهای خانه، بسته و بازشدن ناگهانی درها و خاموش و روشن شدن ناگهانی وسایل برقی اشاره داشت. لازم به ذکر است که دیدن این اتفاقات باعث کاهش سلامت روان دووین و حرکت او بهسمت دیوانگی میشود.
سومین اتفاق مهم و مورد توجه در بازی Visage، فرار از دست ارواح و اهریمنهای حاضر در خانه است. رسیدن این ارواح و دشمنان به شما، بهمعنای مرگ آنی دووین است، پس باید با زیرکی از دست آنها فرار کنید. این نکته را باید درنظر بگیرید که هرچقدر میزان سلامت روان دووین کاهش یابد، این رویدادها اثر بیشتری برروی او داشته و دیوانهوارتر جلوه داده شده و شدت بیشتری بهخود میگیرند. این شدت میتواند تا حد حمله مستقیم ارواح به شما پیش برود.
در همین حین شما میتوانید برای فرار از این تهدیدها دست به استفاده از فندکها، قرصها، چراغها و شمعهای خانه ببرید. شما با استفاده از فندک میتوانید با خطر کمتر وارد مناطق تاریک خانه شده و به راه خود تاحد بیشتری ادامه دهید. استفاده از قرصها باعث کاهش میزان دیوانگی دووین شده که بدون شک رکن بسیار مهمی در بازی ماست. چراغهای شکسته و سوخته را نیز میتوانید با استفاده از چراغهای اضافه و سالم موجود در خانه جایگزین کنید تا بخشهای تاریک سبب دیوانگی شما نشوند. شمع در این بازی ابزاریست که ارواح نمیتوانند به آنها آسیبی برسانند. همچنین ابزار بیشتری مانند پتک و دوربین در خانه وجود دارند که میتوانید از آنها بهره ببرید.
شخصیت بازی Visage، دووین، بهطور همزمان میتواند 5 وسیله در جیبهای خود بههمراه دو وسیله در دستان حمل کند. این میزان ابزار ذخیره شده اندک به شما یادآوری میکند که باید با متانت و احتیاط به جستجوی حقیقت این خانه بروید.
بازی Visage به چهار بخش اصلی و هفت زیربخش که به هفت گناه بزرگ دین مسیحیت اشاره دارند تقسیم میشود. شما در بازی و در هر زیربخش با نوارهایی ویدیویی روبهرو میشوید که هرکدام برچسبی برروی خود دارد. نام درج شده برروی برچسبها غرور (Pride)، غفلت (Negligence)، بی تفاوتی (Indifference)، زندان (Prison)، اعتیاد (Addiction) و طمع (Greed) هستند.
داستان بازی Visage
داستان بازی Visage بهطور کلی به چهار بخش تقسیم شده که هرکدام از آنها حول محور یکی از اشخاص ساکن خانه شما روایت میشود. داستان بازی در دهه 1980 میلادی رخ داده و اولین صحنهای که با آن روبهرو میشویم صحنه به قتل رسیدن همسر و فرزند دووین به ضرب گلوله خود او و سپس خودکشی دووین است.
لحظاتی بعد دووین در اتاقی خالی و غرق در خون برمیخیزد. در همین لحظه رز (Rose) همسایه دووین طی تماسی تلفن به دووین میگوید که سه هفته از آخرین خروج او از خانه میگذرد. دووین به سمت در رفته تا از خانه بیرون برود، ولی در خانه قفل است. در همین لحظه اتفاقات ماورا الطبیعه شروع شده و دووین به دنبال راه فرار میگردد.
فصل لوسی (Lucy’s Chapter)
این فصل بازی Visage از صحنه برداشتن نقاشی یک کودک از روی در اتاق خواب شروع میشود. پس از آن دووین بهسمت زیرزمین رفته، دوربینی پیدا کرده و نور فلاش دوربین او را متوجه نقاشیهای ترسناک روی دیوار میکند. در ادامه بهصورت تعجب آوری در زیرزمین رو به خانهای درختی بازشده و دووین بهسمت آن حرکت میکند. نقاشیهای درون خانه درختی نام دختری با نام لوسی (Lucy) یکی از ساکنان سابق این خانه را به ما نشان میدهند.
لوسی از طریق تلویزیون و رادیو با یک روح شیطانی در ارتباط بوده و این روح در تلاش است تا با لوسی دوست شود. درهمین حال دووین به زمین افتاده و ازنو در زیرزمین برمیخیزد و متوجه بیرون افتادن تمام پریزهای خانه میشود. در ادامه و درحین حل کردن چندین پازل ترسناک، دووین باید از دست لوسی و اهریمن همراه او فرار کند. در آخر دووین درحالی که در وان حمام دراز کشیده، گذشته لوسی را در پس چشمان خود میبیند.
لوسی پس از ارتباط با اهریمن اخلاقی تند و غیرعادی به خود میگیرد. درادامه تندخویی لوسی و تحت کنترل اهریمن، لوسی سر پرنده خود را با دندان از جای در میآورد. لوسی که تمامی اتفاقات را از دید اهریمن میبیند، توسط پدرومادر خود نزد روانشناس برده شده و تحت درمان قرار میگیرد. وجود سرنگها و داروهای تزریقی طی رویه بهبودی لوسی، سبب بدتر شدن حال روانی او میشوند.
دووین، افتاده در وان، حال دنیای لوسی را دربرابر خود میبیند و بهطور مداوم مانند لوسی شکنجه شده و طی صحنههایی بسیار دردناک و ترسناک، فک پایینی خود را شکسته، کاملا جدا کرده و بر اثر خون ریزی بسیار شدید کشته میشود و درهمین حال پدرومادر او برای ورود به حمام به در میکوبند. درادامه ما فک شکسته لوسی را بهعنوان آیتم پایان این فصل بهدست میآوریم.
فصل دولورس (Dolores’ Chapter)
این فصل از بازی Visage با برداشتن کلیدی در کنار آینه راهرو آغاز میشود. این کلید دری بهسمت طبقه پایینتر خانه را باز میکند. در این اتاق آینهای بزرگ میبینیم که به خودی خود حرکت کرده و اتاقی همراه با یک صندلی راک را نشان میدهد. دورتر در آینه نیز شمایل یک مرد را میبینیم. دووین در همین حال به عکسی که دولورس (Dolores) و جورج (George)، زن و شوهری که پیشتر در این خانه سکونت داشتهاند، برمیخورد.
در چشم راست جورج چنگکی وجود دارد که دووین با استفاده از آن دری دیگر را باز میکند. در اتاق بعدی دیواری وجود دارد که چندین روزنه در این اتاق نمایان است. نواری صوتی در اتاق، با صدای جورج جامانده و خبر از نشانهای اختلال روانی دولورس میدهد. دولورس به جورج گفته از نمایشگر اتاق نوزادشان صدای خود را میشنود که پنج عدد را زمزمه کرده و اعتقاد دارد که این اعداد راه رسیدن به خانه داخلی (Inner House) او هستند. در نواری دیگر جورج میگوید که از بار روانی این خانواده بر دوشش خسته شده است.
در برگشت به بخش اصلی خانه، دووین با چندین آینه بیضی شکل مواجه شده و به کمک یک پتک تمامی آنها را میشکند. هریک از این آینهها مانند یک فلش بک عمل کرده و یکی از آنها به اتاق ناهارخوری میرود، جایی که دولورس برروی میز نشسته است. جورج وارد شده و بهسمت بسته چای میرود، ولی دولورس که فکر میکند جورج مرگ موش در دستش گرفته، چشم او را کور میکند.
درادامه دووین متوجه میشود که جورج یک شخص معتاد به مواد مخدر و الکل بوده است. دولورس شوهر خود یعنی جورج را به قتل رسانده و هفت چاقو را نیز در سینه او به جاگذاشته و او را پس از کشته شدن برروی صندلی مطالعه خود میگذارد. پس از دیدن جورج ما متوجه یک بسته حاوی داروهای تزریقی میشویم.
پس از این اتفاق، دووین مانیتور نوزاد دولورس و جورج را برمیدارد، به راهرو رسیده و با چند ساعت آویز شده و بدون حرکت روبهرو میشود. دولورس هر پنج عدد را زمزمه میکند: 50373. دووین این الگو را برروی ساعتها دنبال کرده و به یک صفحه گرامافون در اتاق میرسد. صفحه را پخش کرده و در اتاقی دیگر یک موسیقی معروف آلمانی بانام “Fruhlingstimmen” پخش میشود. دیگر اتاق مملو از درهاست که یکی از آنها به “خانه درونی” دولورس میرسد.
اگر دووین مسیر اشتباه را انتخاب کند، موسیقی رنگ و بوی حزن آلود بهخود گرفته و اگر مسیر درست را پیش بگیرد، موسیقی ادامه پیدا میکند. در یکی از پنجرهها دولورس با هوایی که بهنظر جای خالی جورج است میرقصد که اشاره به حضور افراد در این خانه دارد. در سمت راست راهرویی کج را نشان داده و هرچقدر بیشتر وارد شوید، این راهرو دودیتر و قرمزتر میشود.
دووین دری را بازکرده و خود را در اتاقی که میتوانستید از درون یکی از سوراخها مشاهده کنید، مییابد. دولورس پس از به قتل رساندن جورج، نوزاد خود را در گهواره گذاشته و در گوشه دیگر اتاق خود را حلق آویز میکند.
فصل راکان (Rakan’s Chapter)
راکان الموتاوا (Rakan Al-Mutawa) مردی بیست و هشت ساله برروی میز گوشه اتاق نشسته و با اضطراب میگوید که «آن» برگشته است. در اتاق، او تمام کتابهای درون قفسه را پرتاب کرده و سپس «آن» را در گوشه میبیند. «آن» سایهای بوده که در آینده نزدیک راکان را تسخیر میکند. گرچه او با استفاده از اسلحه تلاش دارد از خود دفاع کند، با شکست بدی مواجه میشود.
پلیس که حال به خانه راکان رسیده، او را بازخواست میکند و راکان همچنان اصرار دارد که «آن» به خانه او وارد شده است و همه اشخاص جهان مقصر این اتفاق هستند. طی سخنان راکان با پزشک خود، او ادعا دارد که «آن» یک نیروی شیطانی بوده و قصد دارد راکان را شستشوی مغزی داده و مطیع خود سازد. نیروهای پلیس هیچگونه اثری از ورود غیر قانونی به خانه راکان نمییابند، ولی در همین حال کبودیهای سطحی در بدن راکان دیده شده که پلیس آن را خودزنی اعلام میکند.
راکان بیماری زمینهای نیز داشته و بیماری او «ترس از زل زدن به شخص» یا اسکوپوفوبیا (Scopophobia) است. در ادامه بازی نیز تهوماتی این چنینی به دووین وارد شده و او را بهگونهای در مقام راکان قرار میدهد.
در ادامه راکان به بیمارستان روانی برده شده و البته از مورد درمان قرار گرفتن اجتناب میکند. پس از مدتی و طی اذیت و آزار سرپرستان بیمارستان، بیمارستان وارد وضعیت سفید (وجود فرد خراب کار در بیمارستان روانی) میشود. تلاش راکان برای فرار از پنجره ناکام مانده و درادامه آن دست به قتل یکی از اعضای بیمارستان میزند. دکتری دیگر آرام بخشی به او تزریق میکند که هیچ اثری برروی راکان ندارد. او به خراب کاری در بیمارستان تاحد قرنطینه شدن موقت بیمارستان ادامه میدهد.
در نتیجه این اتفاقات، راکان به اتاق انفرادی برده شده و پس از چندین ماه اعلام میشود که او بهطور کامل بهبود یافته و بدون خطر است و او را از بیمارستان مرخص میکنند. راکان حال فردی معلول، بهدنبال انتقام گرفتن از شیطان است، ولی ما او را در اتاقی با در قفل در برابر پیکری بلند قامت میبینیم و در آخرین صحنه راکان را مشاهده میکنیم که با عذاب فریاد میزند.
فصل چهارم
در مکانی عجیب هستیم و مشروبی الکلی با نام سم شگفت انگیز برروی میز قرار دارد. ویدیویی زنده از تلویزیون پخش شده و مردی نقاب دار با دووین صحبت میکند و به او میگوید که این اولین مرتبه ایست که او در دنیای واقعی قرار دارد. مرد با عصبانیت از دووین میخواهد تا هویت واقعی خود را فاش کند.
در اتاق نشیمن خانه، دووین به یاد همسر خود کلیر (Claire) و دختر خود سارا (Sarah) زمانی که هنوز زنده و درکنار او هستند میافتد. دووین که یک معتاد به الکل است از سارا فاصله میگیرد. سارا از پدر خود میخواهد تا برای او داستانی بگوید ولی دووین حتی کلمهای ادا نمیکند. فریاد زدن کلیر نیز اثری بر او ندارد. درهمان لحظه دووین از نوشیدنی خود مینوشد، ولی در دم خون پس میدهد.
دووین دری زنجیر شده را روبهروی خود میبیند و آن را باز میکند. پشت در، موجودی انسان نما تصویر به صلیب کشیده شدن عیسی مسیح را نقاشی میکشد. دووین با ورود به چارچوب، وارد جهنم، غاری بلند و وسیع، میشود و اینجا مکانیست که مردمش به خودشان صدمه وارد میکنند. مرد نقاب دار به او میگوید بهلطف تو همه از خانه جدید خود لذت میبرند.
بهعقب برگشته، کلیر متوجه استفاده دووین از قرص بهمنظور کاهش استرس خود میشود. کلیر او را برای دانستن دلیل استفاده زیاد الکل، دارو مواد مخدر التماس کرده و میخواهد خانهشان به حالت عادی و خوش برگردد، ولی جوابی دریافت نمیکند. کلیر از او میپرسد که آیا میخواهد آنها را ترک کند، یا به آرامی خودش را میکشد؟ بااینحال، دووین به یاد میآورد که کلیر فقط برای پول با دووین ازدواج کرده بود. کلیر چندین راه خودکشی پیشنهاد میدهد که همه آنها نحوه درگذشت ساکنین سابق این خانه هستند، سپس دووین را تحقیر کرده و برای او آرزوی مرگ میکند.
به عقبتر رفته و متوجه میشویم که او دانشمند یک نیروگاه آب در شهر ریورزدیل ایالت مریلند در سال 1952 بوده است. طی آن دوران او سیبی در چاه آب انداخته که باعث بالا آمدن چندین جسد در چاه میشود. دووین در دم از حال رفته و در خانه بههوش میآید.
پایان بازی Visage
بازی Visage چندین پایان متفاوت دارد. در پایان اصلی بازی، دووین ماسکی به صورت خود کشیده و روزش فرا میرسد. سپس وارد اتاقی با نقاشیهای عجیب میشود و همانجا به صفحهای سفید منتقل شده و او خانواده خود را در دوردست میبیند. درهمین لحظه بازی به پایان میرسد.
پایان فرعی بازی Visage
پایان فرعی بازی ویسیج «The Void» (تهی( نام دارد. دووین وارد زیرزمین شده و دیوار را خراب میکند. دری مخفی در برابر او باز شده و از پلهها پایین میرود و پس از ورود به اتاق با صحنه ابتدایی بازی روبهرو میشویم و تفنگی نیز برروی زمین است. دووین خود را مانند ابتدای بازی با تفنگ به قتل میرساند.
به عقب رفته و مکان یکی از نوارهای ویدیویی که در بازی جمع آوری شده را میبینیم. وقتی نوار را برمیدارید زمان شش مرتبه تکرار شده و در آخرین مرتبه خشاب تفنگ خالیست. دووین در فصل چهارم و در چاه بههوش آمده و به هر طرفی که حرکت کنید به انتهایی نمیرسید. پس از زمان کوتاهی اسامی سازندگان بازی برروی صفحه آمده و بازی Visage به اتمام میرسد.
بررسی بازی Visage
بازی Visage یک پروژه کیک استارتر از طرف استودیو سازنده یعنی SadSquare قلمداد میشد که خوشبختانه با استقبال خوب سرمایه گذاران روبهرو شده و خیلی سریع مراحل توسعه بازی از سر گرفته شدند. بازی ویسیج برای طرفداران سبک ترسناک، کابوسی زیباست که نباید آن را از دهند و بدون شک یکی از ترسناکترین بازیهای تاریخ است.
بازی Visage با استفاده از جو ترسناک و فرازهای بهجا، مو را به تن شما سیخ میکند و بهتر است بگوییم قسمتهای ترسناک و دلهره آور بازی کاملا بهجا و بهاندازه کار شده و شما را در زمانی مناسب میخکوب میکنند. گرچه بازی ویسیج از باگها فراوان و البته اشکالات گیم پلی مانند کمبود فضای جیبها دووین لطمه خورده، ولی هیچ چیز از حس ترس بازی کم نمیکند.
شما بازی Visage را بدون هیچ پیش زمینه و در ناآگاهی کامل آغاز میکنید. از همان ابتدای بازی شما با فضایی ترسناک و ناآشنا روبهرو میشوید و دست یافتن به حقیقت و هویت اصلی بازی بهطور کامل بردوش شماست که لذت بازی با این سبک را چندین برابر میکند. گشت و گذار در راهروهایی با چراغهای شکسته و فضای تاریک، شما را به اعماق ترس هل میدهد.
گاهی اوقات بازی Visage چنین شوکی به شما وارد میکند که بهدنبال بهانهای برای بستن بازی هستید. فضاهای مختلف بازی آنقدر خوب طراحی شدهاند که کوچکترین و بیاهمیتترین فضاها مانند رختشوی خانه نیز برای شما دلهره آور میشود. از ساعتهای روی دیوار تا رادیویی که خودبهخود روشن میشود و میتوان گفت تمامی اشیا خانه ترسناک شما، همه دست در دست هم شما را عذاب میدهند.
آیا چیزی ترسناک در پس تاریکی روبهروی شماست؟ پاسخ ما «گاهی» است و شما هردم این پرسش بدون پاسخ قطعی را از خود میپرسید. درهمین معماری عجیبوغریب و الگوهای ناآشنا، همه به فضای تاریک خانه کمک میکنند.
بازی Visage سفری در دنیای روانشناسی بوده و شما خود را درمیان بسیاری از مکانهای مختلف مانند بیمارستان روانی، خانه درختی رها شده و غیره پیدا میکنید. هر فصل در این بازی حس و حالی واقعی و درعین حال روانشناختی را دارد که ترسناک و همچنین لذت بخش است.
در دست داشتن فندک بهعنوان تنها منبع نور، آینههای عجیب، چشم افراد درون بیمارستان و تمامی ابزار ترس در این بازی به زیبایی طراحی شدهاند. بازی بهطور کلی خوشی به دل شما راه نداده و کوچکترین کورسوی امیدی دربرابر شما قرار نمیدهد، بلکه حل پازلهای ترسناک و باز کردن هریک از درهای درون بازی شما را به اوج استرس و آدرنالین رسانده و همین موضوع این بازی را تبدیل به یکی از بهترین آثار این سبک کرده است.