توضیحات بازی
استودیو فرامسافتور «FromSoftware» در سومین دوره متوالی، در بهار امسال نیز جدیدترین نسخه از سری بازیهای Souls را روانه بازار کرد. اثری که با بازی Demon Souls آغاز شد، با Dark Souls I قدرت گرفت، با Bloodborne که یک نسخه معنوی از سری سولز به حساب میآید متحول شد و حال Dark Souls III با ترکیب برترین نکات تمام نسخههای گذشته نیز به شکوه و عظمت نهایی خود رسید.
داستان بازی
داستان بازی Dark Souls III همانند داستان دیگر قسمتهای این سری، پر از سخنها، قصهها و سرگذشتهای گنگ و البته شگفتانگیز است. برای اینکه بتوان تمامی بخشهای داستانی بازی را به هم بچسبانید، نیاز به ساعتها گشت و گذار در دنیای بازی دارید. قصد ندارم داستان بازی را به طور کلی برای شما تعریف کنم و لذت شگفتزده شدن را از شما بگیرم. هر چند در ابتدای بازی هدف شما مشخص است. شما در این بازی به عنوان یکی از چندین و چند Unkindled ظاهر خواهید شد؛ آنها افرادی هستند که به دنبال پنج تن از اربابان خاکستر «Lord of Cinder» هستند.
دنیای بازی در حال نابودی است و شما برای بقای آن، به خاکستر این پنج ارباب نیاز دارید. آلدریچ، بَلعَنده خدایان، لادلِث، ارباب تبعید شده، یِرم بیحرمت، پاسداران پرتگاه عمیق و در نهایت لاثریک، جوانترین شاهزاده، اربابانی هستند که شما باید به سراغ آنها بروید. در دنیای بازی شخصیتهای زیادی وجود دارند که با صداهای خسته خود از اهداف شما میگویند و همیشه دم از شکست، پوچی و دلسردی میزنند. یکی از نکات برجسته داستانی سری Dark Souls از دیرباز تا به امروز، همین شخصیتهایی هستند که ظاهرهایی متفاوت، صداپردازیهایی مسحور کننده و موضوعات عجیبی است که آنها در موردشان روایت میکنند. چنین موردی در Dark Souls 3 نیز به قوت خود باقی مانده و به جذابیتهای داستانی افزوده است. اما اصلا انتظار داستانی سرراست را در این قسمت نداشته باشید چرا که اگر طرفدار پر و پا قرص این سری باشید، به خوبی میدانید که Dark Souls همیشه بهترین روایت داستانی غیر خطی را برای مخاطبان خود ترتیب داده است. این قسمت نیز از این قاعده مستثنا نیست و همچنان با شگفتیهای زیادی همراه است.
نام ۵ لرد یاد شده در بالا شامل Aldritch saint of the Deep ،Yhorm the Giant ،Farron and his Abyss watchers ،Holy King Lothric و همچنین Ludleth است. سالی که این نسخه در آن اتفاق میافتد دقیقا مشخص نیست که آیا در پایان عصر جدید آتش (new age of fire) است و یا در اواسط عصر تاریکی (age of dark). به طور کلی همانطور که گفته شد محوریت داستان بازی در این نسخه حول بازگرداندن Lords of Cinder توسط شما (Unkindled Ash) به تاج و تختشان و به نوعی نجات شعله است که کماکان اغلب توسط یافتههای محیطی و صحبت با اشخاص مختلف در دنیای بازی روایت میشود و میزان درک شما از آن حالتی شخصی دارد و بسته به مقدار کنکاش و کاوش شما در دنیای بازی برای فهمیدن بیشتر آن است.
داستان بازی در Dark Souls III به مانند نسخههای قبلی هیچ گونه ایراد و ضعفی را در خود نمیبیند و همچنان شاهد داستانی با پایههای قدرتمند و البته رازآلود و مبهم هستیم که شما را به کام خود فرو برده و تشنه پیشروی در خود نگاه میدارد. شاید اگر نوع روایت این داستان به هر شکل دیگری بود و مثلا مانند یک بازی اکشن ماجرایی سر راست و کاملا آشکار روایت میشد به هیچ وجه چنین جذابیتی را نداشت و حتی تا حد یک داستان معمولی نزول میکرد ولی این میازاکی و سازندگان باهوش بازی هستند که با توع روایت خاص و هیجانانگیز و گاها وابسته به برداشت شخصی شما، کاری کردهاند که همین داستان تبدیل به یک نقطه قوت مطمئن برای بازی شود و جلوی هر گونه حرف و حدیثی را در مورد کیفیت آن بگیرد. کاری که شاید تنها و تنها از عهده این تیم برآید و بس.
گیم پلی بازی
از همان قبل از انتشار بازی و با مشاهده ویدئوهای آن و البته شنیدن صحبت کسانی که موفق شده بودند مقداری از بازی را تجربه کنند واضح و مبرهن بود که با یک الگو و یک اسطوره در زمینه گیمپلی و مبارزات یک بازی اکشن نقشآفرینی روبرو خواهیم بود و اکنون که خود به شخصه بازی را تجربه کردهام باید بگویم گیمپلی بازی حتی از آن چیزی که فکر میکردیم نیز خفنتر است!
گیمپلی بازی همان حالت آشنا و دلنشین عناوین قبلی را برای طرفداران به همراه دارد و از طرفی با اضافه کردن مواردی به بازی، بازیباز را از ایجاد هر گونه حس خستگی و کهنگی رهانیده است و باعث میشود تا در عین این که حس کنیم در حال یک تجربه کاملا جدید و نو هستیم اما در ذهنمان داشته باشیم که همچنین در قالب چارچوب و قوانین دنیای سولز است که به بازی میپردازیم و نه خارج از آن. اجازه دهید تا ابتدا در مورد سیستم مبارزات بازی در Dark Souls III بپردازیم و آن را از جنبههای مختلف بررسی کنیم.
سری سولز است و سیستم گیمپلی و مبارزات بینظیر آن. “نقطه قوت یک عنوان در این سری بدون شک گیمپلی آن است که با مکانیسمها و نوع مبارزات خاص خود توانسته است تا نوع جدیدی از سیستم سختی را به دنیای بازیها معرفی کند و تبدیل به یکی از اعتیاد آورترین و در عین حال دشوارترین سیستم های مبارزات در تاریخ بازیهای رایانه ای شود. مهمترین نکته در گیم پلی نسخه ی سوم این سری استفاده از سیستم جدیدی به نام Battle Art ها است که جلوه و عمق تازه ای را به مبارزات کامل و دوست داشتنی این سری می بخشد. باورتان نمیشود که اضافه شدن Battle Artها به مبارزات بازی تا چه حد آن را جدید و نو کرده است و عمق بسیار زیادی به مبارزات بازی که قبلا هم بسیار عمیق بود بخشیده است. بدون شک همانطور که قبلا هم خدمت شما عزیزان عرض کرده بودم” battle art ها تفاوت اصلی مبارزات این نسخه با بازی های قبلی هستند و روح جدیدی را در سیستم مبارزات این عنوان دمیدهاند. در واقع آنها ستاره بی چون و چرای نسخه سوم در مسیر تکراری نشدن مبارزات بازی و تفاوت با نسخه های قبلی می باشند و یک سیستم ریسک و پاداش جدید را به بازی Dark Souls 3 اضافه کردهاند”.
روند سختی مبارزات و باسهای بازی در عناوین قبلی ریتم زیاد منظمی نداشت یعنی مثلا شاید یک باس در اول بازی بسیار سختتر از یک باس در اواسط یا اواخر بازی باشد ولی در نسخه سوم تاحدودی (نه کاملا) چنین ریتمی به وجود آمده است و باس های بازی رفته رفته سخت تر میشوند. البته نه به صورت یک قانون و یک روند کاملا ثابت و منظم ولی ریتمیکتر از نسخه های قبلی.
مبارزات بازی نسبت به قبل مقداری سرعتیتر شده اند و همان طور که در پیش نمایش بازی هم خدمت شما عزیزان عرض کرده بودم گاها برای ما یادآور Bloodborne می شود. “البته منظور از سریعتر شدن روند بازی چیزی دقیقا مثل عنوان Bloodborne نیست. به هر حال این دنیا، دنیای Dark Souls است و قوانین خودش رادارد. در اینجا مجددا سپر داریم که همین وجود سپر در بازی بازی را نسبت به Bloodborne کندتر میکند و دوباره برای طرفداران قدیمی سری Souls سیستم ” سپر را همیشه بالا بگیر مگر این که خلافش ثابت شود! ” وجود خواهد داشت. یعنی دفاع مطلق با سپر سپس یک ضربه و دوباره دفاع مطلق. همین موضوع سرعت بازی را نسبت به Bloodborne که در ان تنها باید به اطراف غلت میزدیم و جاخالی میدادیم پایین تر میآورد. در Dark Souls III نیز مانند نسخههای قبلی شاهد تاثیر وزن آیتمها بر روی سرعت شخصیت بازی هستیم که این نیز یکی دیگر از عوامل کندتر بودن بازی نسبت به Bloodborne است که چنین سیسیتمی در آن وجود نداشت.
یکی از نکاتی که در صحبت با جند نفر از طرفداران بازی که آن را به صورت چند نفره هم تجربه کرده بودند دریافتم این بود که آنها اذعان داشتند که وقتی مثلا در مبارزه با یک باس دوست خود را نیز با خود همراه کنید مبارزه نسبت به نسخههای قبلی کمی بیشتر آسان خواهد شد البته اصلا منظور آسان شدن نیست بلکه نسبت به قبلیها کمی آسانتر میشود. در عناوین قبلی وقتی با دوستانتان به صورت چند نفره به مبارزه باس میرفتید هر ضربه شما یا دوستانتان به نسبت تعدادتان مثلا یک دوم یا یک سوم زمانی که تنها بودید از خط سلامتی باس میکاست ولی گویا این بار مقداری بیشتر به باس ضربه وارد میشود. البته از آنجا که بنده هنوز بخش چند نفره را تجربه نکردهام و تا دو مرتبه که بازی به پایان برسانم حتی آن را آنلاین نیز نخواهم کرد، نمی توانم به هیچ وجه در مورد این بخش صحبت یا نتیجهگیری دقیقی مطرح کنم و نکتهای در بالا مطرح کردم تنها شنیدهای بود و بس.
Dark Souls III برترین و تکاملیافتهترین گیمپلی را در مقایسه با تمامی عناوین قبلی این سری و بازی Bloodborne دارد و در واقع از هرکدام از این عناوین بهترینهایشان در این بازی استفاده شده است. اگر هدف از عناوین مختلف یک بازی این است که با بالارفتن هر شماره بازی تکاملیافتهتر شود و تجربه بهتری را در اخیتار بازیباز قرار دهد (که اکثر بازیها در این مورد برعکس هستند) باید گفت Dark Souls III دقیقا مصداق بارز این روند تکاملی با بالارفتن هر شماره است و میازاکی در این نسخه به وضوح نشان داده است که قادر است به بهترین شکل از تمام تجربیات گذشته خود استفاده کند و به قدری تیزبین باشد که حتی کوچکترین اشتباهی را هم در ساخت نسخه پایانی این ۳ گانه افسانهای انجام ندهد و هیچ بهانهای را به دست طرفداران و منتقدان و … ندهد. در حقیقت تمام کسانی که این عنوان را تجربه کردهاند به زیانهای مختلف یک حرف را در مورد بازی زدهاند آن هم این است که Dark Souls III، گیمپلی آن، مبارزاتش و … در اوج نبوغ ساخته و پرداخته شدهاند و شایسته هر ستایشی هستند.
گرافیک و جلوه های صوتی بازی
از لحظه اولی که بازی Dark Souls III را آغاز میکنید محو دنیای زیبا و جادویی آن و همچنین گرافیک فنی بدون ایراد و قدرتمند آن خواهید شد. بازی در زمینه گرافیکی چه از لحاظ فنی و چه هنری هیچ گونه کوتاهی از سوی سازندگان را در خود نمیبیند و یکی از برترینهای نسل هشتم محسوب میشود. عنوانی که در جای جای آن زیبایی و نبوغ در طراحی مراحل و محیط با کیفیت فنی بالای بازی، ترکیبی را شکل داده است که بازیباز را محو در قدرت و عظمت این بازی میکند و اجازه نمیدهد تا لحظهای از دنیای بازی چشم بردارید که البته نباید هم بردارید زیرا در این صورت کارتان تمام است! اجازه دهید تا همانند قبل بخش گرافیکی بازی را به دو جنبه فنی و هنری تقسیم کنیم و در مورد هر کدام جداگانه به بحث بپردازیم.
Dark Souls III از نظر صداگذاری، صداپیشگی شخصیتها و موسیقی یکی از شاهکارهای این صنعت به شمار میرود. اگر سعی کنید با هدست یا سیستم صوتی فراگیر بازی را انجام دهید، صداهایی را میشنوید که جو بازی را برای شما هیجانانگیزتر میکند. حتی گاهی در بازی صدای خرناسهای دشمنی که نمیبینید به گوش میرسد و حتی نمیدانید کجا پنهان شده و کی قرار است بلا سر شما بیاورد.افکتهای صوتی بازی درست همانند افکتهای هنری زیبای خود که به چشم میآیند، به خوبی نیز شنیده میشوند. آتش، آب، صدای شمشیر و فولاد، حتی فریاد و صحبتهای دشمنان کاملا درخور شرایط و جو بازی هستند. موسیقیهای Dark Souls III، چه زمانی که در کنار یک بونفایر در مکانی مانند فایرلینک شراین آرامش دارید یا چه زمانی که در برابر یک باس ایستادگی میکنید، همگی بر اساس شرایط خاص خود تغییر نوت و ملودی میدهند و بیشتر و بیشتر شما را اسیر جو بازی خواهند کرد.