توضیحات بازی
توضیحات بازی Witcher3
“The Witcher 3 Wild Hunt”، یکی از بازیهای ویدئویی درخشان در سبک نقشآفرینی اکشن، توسعهیافته توسط استودیوی لهستانی CD Projekt، مبتنی بر سری رمانهای فانتزی “ویچر” نوشته آندژی ساپکوفسکی، توانست در دنیای گیمینگ اثری ماندگار بر جای بگذارد. این بازی، که دنبالهای بر “ویچر ۲: قاتلین پادشاهان” است، به عنوان سومین قسمت از سری بازیهای ویچر، ارائهدهندهی تجربهای در یک جهان باز با دیدگاه سوم-شخص است.
در مراسم جوایز بازی ۲۰۱۵، “ویچر ۳: شکار وحشیانه” توانست جوایز بهترین بازی سال، بهترین بازی نقشآفرینی، و به عنوان استودیو سازنده، CD Projekt بهترین توسعهدهنده را کسب کند. این بازی پیش از انتشار، حدود ۱٫۵ میلیون نسخه پیشفروش داشته و در شش هفته اول عرضه، موفق به فروش ۶ میلیون نسخه شد.
توضیحات بازی Last Of Us
بازی The Last of Us Remastered یک نسخه بهبود یافته از بازی اصلی The Last of Us است که توسط استودیو Naughty Dog توسعه داده شده و توسط Sony Computer Entertainment منتشر شده است. این نسخه در تاریخ ۲۹ جولای ۲۰۱۴ برای کنسول پلیاستیشن ۴ عرضه شد.
داستان بازی
داستان بازی Witcher3
قلب روایت داستانی عاطفی، دنیایی غوطهورکننده و تجربهای قابللمس، خلق شخصیتی قابلباور و نزدیک به مخاطب است. اعضای سیدی پراجکت بهشکل کمالگرایانهای این کار را از طریق داستانپردازی گسترده و گیمپلی چندلایهشان در ویچر ۳ انجام دادهاند. شما در «وایلد هانت» خودتان را به عنوان ویچری باتجربه و گمشده در سرزمینهایی پر از اتفاقات محسورکننده و خطرناک حس میکنید. باور کنید، برخی اوقات این احساس ویچر بودن به حدی تاثیرگذار میشود که مدام حس میکنید قاب تلویزیون مثل آهنربایی قدرتمند درحال کشیدن شما به دنیای داخلش است و هرچه هم پلک میزنید و برای فرار تلاش میکنید، قادر نیستید از میدان مغناطیسی این بازی فرار کنید.
مسئله این است که هیچ جای بازی The Witcher 3: Wild Hunt از دیگری جدا نیست. برخلاف دیگر بازیهای محیطِ باز که بازیکننده از مردم ماموریتهای یکخطی و در حد:«فلان کار را برای من انجام بده؟» میگیرد. در «وایلد هانت» ماموریتهای فرعی نیز شامل داستانهای شنیدنی و غافلگیرکنندهای هستند که از تکهای از دنیای ویچر پرده برمیدارند و آرام آرام به این دنیای وسیعِ گرافیکی، زندگی میبخشند. ممکن است ماموریتی که از یک پیرزن برای شکار ارواحِ دزدِ خانهاش گرفته باشید، به بچههایی ختم شود که والدینشان را در جنگ از دست دادهاند یا کمک کردن به یکی از دوستانتان در بازسازی کافهاش به یک پروندهی قاتل سریالی بیرحم بیانجامد.
داستان بازی Last Of Us
داستان بازی The Last of Us
The Last of Us یک بازی اکشن-ماجراجویی و ترس و بقا است که در یک دنیای پسا-آپوکلپسی روایت میشود. داستان بازی به طور عمده حول دو شخصیت اصلی، جول (Joel) و الی (Ellie)، میچرخد. بازی با شیوع یک بیماری قارچی که بیشتر جمعیت انسانها را به موجودات شبیه زامبی تبدیل کرده است، آغاز میشود.
در ابتدای بازی، شیوع این بیماری قارچی به نام Cordyceps Brain Infection، که باعث تبدیل شدن انسانها به موجودات آلوده میشود، به تصویر کشیده میشود. جول در تلاش است تا با دختر کوچکش، سارا (Sarah)، از شهر فرار کند. اما در طول این فرار، سارا توسط یک سرباز کشته میشود. این واقعه تاثیر عمیقی بر جول میگذارد.
بیست سال بعد
بیست سال پس از شیوع بیماری، جامعه به طور کامل فروپاشیده و بازماندگان در مناطق قرنطینه تحت حکومت نظامی سختگیرانه زندگی میکنند. جول اکنون یک قاچاقچی است و با شریکش، تس (Tess)، در بازار سیاه فعالیت میکند.
ملاقات با الی
جول و تس مأموریتی را قبول میکنند تا دختری نوجوان به نام الی را به گروهی به نام «فایرفلایز» برسانند. الی به دلیل ایمنی از بیماری، کلیدی برای یافتن درمان به شمار میرود. در ابتدا جول از این مأموریت راضی نیست، اما با پیشروی داستان، رابطهای عمیق و احساسی بین او و الی شکل میگیرد.
سفر از شرق به غرب
در طول سفر، جول و الی با خطرات متعددی مواجه میشوند، از جمله حملات موجودات آلوده و دشمنان انسانی. آنها از مناطق مختلفی عبور میکنند، از شهرهای متروکه گرفته تا جنگلها و روستاهای بقا.
ملاقات با شخصیتهای دیگر
در مسیر خود، آنها با شخصیتهای مختلفی آشنا میشوند که هر یک داستانهای خاص خود را دارند. بیل، یک بازمانده تنها، هنری و سم، دو برادر که در تلاش برای زنده ماندن هستند، و تامی، برادر جول که در یک جامعه کوچک به بازسازی جامعه مشغول است.
برخورد با فایرفلایز
در نهایت، جول و الی به مقر اصلی فایرفلایز میرسند. اما جول متوجه میشود که برای استخراج دارو از الی، او باید جان خود را فدا کند. جول که نمیتواند این واقعیت را بپذیرد، به بیمارستان حمله کرده و الی را نجات میدهد، با این که میداند این کار به معنای از دست دادن فرصتی برای نجات بشریت است.
پایان داستان
در پایان بازی، جول به الی درباره اتفاقات در بیمارستان دروغ میگوید و ادعا میکند که فایرفلایز هیچ راه حلی برای درمان نداشتهاند و افراد دیگری مثل او وجود دارند. بازی با شک و تردید الی درباره حقیقت به پایان میرسد.
گیم پلی بازی
گیم پلی بازی Witcher3
میخواهید بدانید بازی The Witcher 3 Wild Hunt چه شکلی است؟ کافی است تصور کنید یک ویچرِ تمامعیار چه کارهایی میکند. این بازی تمام تصوراتتان از یک جهشیافتهی هیولاکُش را در عمل جلوی رویتان بازآفرینی میکند و بدون هیچ مانع، ضدحال و محدودیتی رهایتان میکند تا به سوی افق بتازید و خودتان را بهطرز ناشناخته و تازهای به عنوان کاشفی قرون وسطایی، کمکرسانی انساندوست، سیاستمداری خسته، شمشیرزنی تند و سریع، پدری دلسوز، همسری عاشق، متخصصی کنجکاو و درنهایت ویچری که میلی سیریناپذیر به جستجو و حرکت دارد، پیدا کنید. خلق چیزی که مخاطب را اینگونه در زندانِ دلنشینِ خود گرفتار کند، روحش را به تسخیر در آورد و چشمانش را از دیدن شگفتیهایش خیس کند، نتیجهی قرار گرفتنِ صحیحِ هزاران هزار عنصر مختلف در شبکهی پیچیدهای از داستان، گیمپلی و دنیاسازی است.
بازی The Witcher 3 یعنی ماجراجویی مطلق در دنیایی سرشار از شگفتیهای غیرمنتظره و میخکوبکننده. استودیوی لهستانی سیدی پراجکت در قسمت پایاندهندهی سهگانهی حماسی فانتزیشان، نهایت معنای «ویچر بودن» را به نمایش میگذارد. «وایلد هانت» یعنی پوشیدن زره، احساس سنگینی یک شمشیر نقرهای و فلزی بر پشت و تاختن در دنیایی که به معنای واقعی کلمه بیانتها و مملو از غافلگیریهایی بهتآور، هولناک، زیبا و مدهوشکننده است. تمام عمق و احساس حاضر در «وایلد هانت» به این جمله ختم میشود که «ویچر بودن در چنین دنیایی یعنی چه؟» اعضای با استعداد سیدی پراجکت دور هم جمع شدهاند و به این فکر کردهاند که چگونه میتوان کاری کرد تا بازیکننده خودش را به عنوان یک «ویچر» باور کند.
گیم پلی بازی Last Of Us
گیمپلی بازی شامل ترکیبی از عناصر اکشن، مخفیکاری و حل پازل است. بازیکنان باید منابع محدود خود را مدیریت کرده و در محیطهای پستآپوکلپسی زنده بمانند. مبارزات با موجودات آلوده و انسانهای دشمن، بخش عمدهای از بازی را تشکیل میدهند.
طراحی مرحله و گیمپلی The Last of Us حتی در زمان عرضۀ نسخۀ اورجینال بهترین بخش بازی نبودند. مشکلات هوش مصنوعی، افتادن از ریتم و پازلهای قابل پیشبینی همیشه گریبان تجربه را میگرفتند؛ اما حالا با ثابت نگه داشتن همان گیمپلی قدیمی تمامی ایرادات و عقبماندگیها، دوچندان پیش چشم شما رژه میروند! شاید حین تجربۀ اثر اورجینال با خود میگفتید که روایت پرمایه و استوار دلیل از ریتم افتادن گیمپلی محسوب میشود و شاید حتی عقیده داشتید که «مگر چه ایدۀ دیگری را میتوان به گیمپلی یک بازی واقعگرایانۀ آخرالزمانی اضافه کرد؟». ناتی داگ در پارت دوم پاسخ این سوال را به شما داد و با چند مکانیک جدید (حالت درازکش، سگهای دشمن و جاخالی در مبارزات تن به تن)، غنیسازی مکانیکهای قدیمی و تصمیمگیریهایی که برخی شاید برای پارت اول مناسب نبودند، توانست یک گیمپلی یکپارچه را ارائه بدهد. حالا ناتی داگ از این ایدهها عقبنشینی میکند تا بار سنگین طراحیِ دوبارۀ مراحل را بر دوش نکشد. در بحث گیمپلی، هیچکدام از ایدههای پارت دوم به ریمیک “Ground Up” یا «بازسازی پایهای» بازی اول راه پیدا نکردهاند و این موضوع در حین تجربۀ ریمیک، مدام شما را اذیت خواهد کرد. The Last of Us با ظاهر مدرن خود و بهرهگیری از متریال مشابه، یادآور پارت دوم است؛ اما در حین تجربه، تنوع، سلاست و نرمی آن اثر را ندارد. اگر پارت دوم را تجربه کرده باشید، این موضوع باعث میشود تا کهنگی گیمپلی ریمیک بیش از زمان تجربۀ اثر اورجینال در سال ۲۰۱۳، ذوق شما را کور کند.
همانطور که گفته شد، برخی از تصمیمات حول طراحی مرحلۀ پارت دوم مانند وسعت دادن به محیطها، در صورت اعمال روی پارت اول، ذات آن را تغییر میدادند و ما این را نمیخواهیم. با این وجود، ریمیک بازی اول مستمندانه به چند تغییر همسو با طبیعت خطی خود نیاز داشت تا بتواند به هدف خود، یعنی ارائۀ تجربهای بهتر و Definitive نسبت به بازی اورجینال، دست پیدا کند. The Last of Us کالبد زیبایی دارد و این موضوع بزرگترین نقطۀ قوت و در عین حال ضعف این ریمیک است. نقطۀ قوت از آن جهت که واقعگرایی و در نتیجه اثرگذاری روایی را افزایش میدهد، نقطۀ ضعف از این حیث که یادآور پارت دوم و گیمپلی درگیرکنندۀ آن خواهد بود، گیمپلیای که حالا اثری از آن نیست و در زندانِ ساختارِ کهنۀ خود گیر افتاده است.
هوشمصنوعی بهبود یافته، تنها دستاورد قابل توجۀ این بازسازی از حیث گیمپلی است که البته همراهان شما را چندان هوشمندتر از بازی اورجینال نمیکند، بلکه الگوی قرارگیری دشمنان را تقویت کرده و باعث میشود به راحتی محاصره شوید. طبیعتاً در درجههای سختی بالاتر، هوشمصنوعی برگرفته از پارت دوم و کاهش مهمات در سراسر جهان بازی یک تجربۀ آخرالزمانی واقعی را تقدیم مخاطب میکند.
گرافیک و جلوه های صوتی بازی
سینماییتر شدن بازی صرفا در گیمپلی بازی مشهود نیست و حالا چهرهها هم کمی حالت بهتری پیدا کردهاند. هر چند که چهره شخصیتهای ویچر ۳ همچنان داد میزنند که یک بازی قدیمی با پوستهای جدید را بازی میکنیم، اما حداقل میتوان کمی بهتر با بازی کنار آمد. با تمام اینها، سازندهها سعی کردهاند تا روی جزئیاتی مثل شخصیتهای رندوم داخل شهرها و تنوع چهره آنها کار کنند. مواردی که نه فقط ویچر ۳، بلکه خیلی از بازیهای دیگر با توجه به محدودیتهای سختافزاری در برابر با پتانسیل کنسولهای نسل هشتمی، نمیتوانستند آنها را قبلا پیاده کنند.
بافتهای بهبود یافته و ذرات معلق در هوا، تنش مراحلی که در عمق زمین جریان دارند را دوچندان و اتمسفر را سنگینتر میکنند. سیستم جدید نورپردازی در مواقعی نقش فضاسازی و خلق محیطهای چشمنواز را ایفا میکند و در برخی اوقات قسمتهای تاریک را چیره بر محیط به تصویر میکشد. چیرگی ظلمات بر محیط با بهرهگیری از تکنیکهای نوین نورپردازی، باعث میشود تا قدم برداشتن در این فضا یک ریسک باشد؛ این ناآگاهی از قدم بعدی و لحظات پیشرو، پایۀ عناوین ترس بقاء است که The Last of Us به لطف دستاوردهای تکنیکی خود، بهتر از گذشته آن را اجرایی میکند. همۀ این بهبودهای بصری با حفظ نرخ فریم ۶۰ در حالت پرفورمنس (Performance) رخ میدهند. منتقد بخش عمدۀ اثر را در حالت Performance تجربه کرده است، اما در زمان تست مودهای دیگر، حالتهایی نظیر 4K و ۴۰ فریم بر ثانیه نیز ثبات خود را حفظ میکردند.
موسیقیهای The Last of Us در نسخه ریمیک همچنان گوشنواز بوده و حسابی در ایجاد فضاسازی و اتمسفر بازی نقش پررنگی را ایفا میکند و بعضی وقتها به هنگام پخش شدن موسیقی در محیط، دوست دارید بدون هیچ حرکتی فقط به ساندترک در حال پخش گوش دهید. از حیث صداگذاریهای محیطی، سلاحها، انفجارها و تیراندازی، The Last of Us Part 1 عملکرد خوبی را از خود بهنمایش گذاشته است.