باندل بازی Battlefield (1,4,5,Hardline)
معمولا هر وقت اسم Battlefield را میشنویم به یاد یک میدان جنگ بزرگ و نبرد بین دو یا چند کشور بزرگ میوفتیم. اصلا اسم بازی به معنای میدان جنگ است. Battlefield 1942 اولین بازی این سری بود که در سال ۲۰۰۲ برای رایانههای شخصی منتشر شد. از آن زمان تاکنون ۱۱ نسخه از این سری جذاب منتشر شد و در سالهای اخیر شاهد رقابت شدید آن با سری Call of Duty بودهایم. در سال ۲۰۱۳ و با انتشار بازی Battlefield 4، مجموعه به روزهای اوج خود رسید و نبرد بین Battlefield و سری CoD وارد مرحلهای تازه شد.
دایس با همکاری ویزرال گیمز، سازنده بازی Dead Space سعی بر بردن بتلفیلد به حال و هوایی جدید داشت، چیزی که به هیچ وجه نتوانست حق مطلب راجع به اسم بتلفیلد را ادا کند و به یک شکست بزرگ تبدیل شد. بعد از هاردلاین، خیلی از طرفداران این سری از جمله من، منتظر قدم و حرکت بعدی برای این مجموعه بودند، قدمی که مشخص شد چقدر دایس و سازندههای این مجموعه روی آن وقت گذاشتند تا به بهترین شکل ممکن، بتلفیلد و جنگجهانی اول را به هم پیوند دهند.

داستان بازی
داستان بازی Battlefield 4
داستان Battlefield 4 در سال 2020 و در چین آغاز میشود ، وقتی یک آمریکایی به نام ادوین کاتلر ، یک مامور CIA ، از یک خانه عمیق در نزدیکی یک شهر چینی دزدی میکند که اثری از معدن نیروگاه نووی است که در انتظار انفجار است. پس از در دست داشتن این اطلاعات ، نیروهای ناتو به رهبری سرهنگ دنیل ریکرز برای نجات کشورها اعزام شدند.
با این حال ، وظایف این نیروها نه تنها به نجات زندگیها اعزام شدهاند. بزرگترین جنگ نظامی جهان است ، بلکه باید از شهری توسط ارتش چینی درگیر شود. این تنشها و مخاطرات وارد مراحل مختلف و نبردها میشوند که در آن لحظات وحشتناکی از نبرد و جنگ آشکار میشود.
داستان بازی Battlefield 1
از بخش داستانی شروع کنیم؛ چیزی که با توجه به روح چند نفره بودن این مجموعه، همیشه کمتر به آن پرداخته شده اما دایس این بار در آخرین محصول خود سعی کرده تا به این بخش و داستان بازی هم توجه ویژهای داشته باشد. اگرچه بیشتر نسخههای این مجموعه دارای بخش داستانی بودهاند اما شاید نسخههایی که داستان در آنها نمود بیشتر داشت، دو نسخه اول و دوم Bad Company بود. اما دایس در عقبگرد خود به جنگ خاکخورده جهانی اول، توجه بیشتری به بخش تکنفره و داستانی داشته است.
این بخش که با نام War Stories یا داستانهای جنگی در بازی وجود دارد شامل ۶ بخش یا داستان مختلف است که هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند. هر کدام از این بخشها بیانگر داستان سرباز، خلبان، تکنسین تانک، سربازان ویژه و حتی لورنس عربستان و تیم او در صحرای این کشور میشود. این داستانها هر کدام حال و هوای خاص خود را دارند و در مکانهای مختلفی از این جنگ فراگیر روایت میشوند.
با کمی ارفاق میتوان گفت که دایس در به وجود آوردن یک بخش داستانی آن هم در بازی که بخش چند نفره شلوغ و هیجانانگیزش معروف است، موفق بوده و توانسته با روایت خوب این داستانها به وسیله شخصیتها و البته کاتسینها به این مهم دست پیدا کند. داستانها همانطور که گفته شد از قول سربازان مختلف در نقاط و محیطهای متنوع روایت میشود و هر کدام از آنها بسته به نحوه و اندازه روایتشان، ممکن است از ۱۵ دقیقه تا یکی دو ساعت طول بکشند. همین امر باعث میشود بتلفیلد 1 دارای بخش داستانی کوتاه باشد که به راحتی میتوانید آن را در عرض ۶ یا ۷ ساعت به اتمام برسانید.
اگرچه همین هم در مورد مجموعه بتلفیلد یک حرکت روبهجلو در بخش داستانی و داستانسرایی محسوب میشود اما باز هم به هیچ وجه بدون ایراد نیست. بخش تک نفره بازی اگرچه داستان دارد، شخصیتها و محیطهای مختلف دارد و پر از گویندههای حرفهای و موسیقیهای شنیدنی است اما به هیچ وجه تاثیرگزار نیست.
در واقع هیچکدام از این داستانها نمیتوانند نقش خود را در تاثیرگزاری روی مخاطب ایفا کنند. دلیل هم کاملا مشخص است؛ چون تا به خودتان میآیید و سعی میکنید با شخصیت یکی از این داستانهای جنگی ارتباط برقرار کنید، آنها به سادهترین شکل ممکن تمام میشوند! از نظر من اگر دایس به جای اینکه محیطها و جنگافزارهای خود را در قالب چندین و چند داستان مختلف کوتاه، به صورت یک داستان واحد تعریف میکرد، بدون شک بهتر از این میتوانست مخاطبان و منتقدین را تحت تاثیر قرار دهد.
ایراد دیگری که باز هم متوجه بخش تک نفره بازی است، ناتوانی در ارائه تصویری بزرگ از جنگ جهانی اول است. بخش داستانی بازی Battlefield 1 به جز در چندین صحنه، آن طور که باید و شاید نمیتواند حس درگیر شدن در جنگی به بزرگی جنگ جهانی اول را به تصویر بکشد.

نکته اینجا است که بخش چند نفره بازی Battlefield 1 که در ادامه بررسی راجع به آن صحبت خواهیم کرد، کاملا در ارائه این تصویر موفق بوده و در واقع اتمسفر و فضایی که دایس از جنگ جهانی ترسیم کرده به زیبایی با بخش چند نفره بازی عجین شده است. این ایراد شاید کمی سختگیرانه باشد اما موضوع مهمی است که میتواند به صورت مستقیم در تجربهتان در یک بخش داستانی لذتبخش تاثیر داشته باشد.
داستان بازی Battlefield V
بخش داستانی Battlefield V، متاسفانه به جمع همان نسخههایی از سری اضافه میشود که در این قسمت وضعیت خیلی خوبی ندارند. وقتی از دور به ایدههای دایس برای بخش داستانی نگاه کنیم، قطعا مجذوب آنها خواهیم شد؛ چرا که این استودیو به جای اینکه دوباره ما را به نبردهایی مثل استالینگراد یا D-Day ببرد، تصمیم گرفته تا به ماموریتهایی از جنگ جهانی دوم بپردازد که مثل گفته یکی از شخصیتهای حاضر در بازی، در کمتر کتاب تاریخی میتوان ردی از آنها پیدا کرد ولی این اصلا به معنی مهم نبودن آنها نیست.
در اولین ماموریت داستانی، دایس ماجراهای دو شخصیتی را بهتصویر میکشد که در محیطهای صحرایی آفریقا مشغول تخریب پایگاهها و مواضع دشمن هستند و در پایان هم به شکلی قهرمانانه، دونفره در برابر لشکری از نیروهای پیادهنظام و زرهی دشمن ایستادگی میکنند. مفهوم غالب این قسمت از بازی رابطه دوستی بین فرمانده و سرباز است؛ رابطهای که بهموجب آن سرباز در ازای شرکت در این عملیات از زندان آزاد شده و حال باید خودش را به فرمانده ثابت کند. اما در بخش دوم، بازی ما را مناطق کوهستانی و برفی نروژ میبرد؛ جایی که با دختری به اسم سولوه همراه میشویم تا مانع از ساخت سلاحی مخوف توسط آلمانها شویم و مفهوم اصلی این بخش از بازی هم رابطه و عشق مادر و فرزندی و همچنین بهتصویر کشیدن نقش پررنگ زنان در جنگ جهانی دوم است.
در نهایت سومین قسمت از بخش داستانی بازی هم ما را با سربازی به اسم سیسه آشنا میکند؛ سربازی اصالتا اهل سنگال و سیاهپوست که برای ارتش فرانسه میجنگدد و دایس سعی دارد تا با محوریت او، نژاد پرستی را مورد انتقاد قرار بدهد. وقتی به این ایدهها نگاه میکنیم، هرکدام جذابیت خاص خود را دارند و از آن مهمتر اینکه کاملا پتانسیل این را دارند که به روایتی تاثیرگذار تبدیل شوند. اما آیا این ایدهها در اجرا هم همینقدر قوی هستند؟ متاسفانه باید با یک «نه» خیلی محکم به این سوال جواب بدهم. سازندگان Battlefield V برای بخش داستانی بازی، کانسپتهایی انتخاب کردهاند که میتوانستند به بهترین شکل از طریق آنها داستان تعریف کنند اما پس از تمام کردن تجربه کوتاه و نهایتا ۳-۴ ساعته بخش داستانی بازی، این حس به مخاطب دست میدهد که انگار این استودیو بخش داستانی بازی را در آخرین دقایق و با نهایت عجله ساخته است و به همین دلیل خیلی سرسری از آن رد شده و صرفا مفاهیمی را که در ذهن داشته، در سرراستترین و مستقیمترین شکل ممکن به مخاطب منتقل کرده است. جدا از این سازندگان حتی شخصیتپردازی درستی هم در این قسمت از بازی نداشتهاند و در نتیجه شاهد کاراکترهایی کاملا تکبعدی هستیم که باورهایشان را با بلندترین صدای ممکن فریاد میزنند و لزوما یک سری قهرمان بیعیب و نقص هستند. (البته این بیعیب و نقص بودن تا حدودی در مورد کاراکتر اولین بخش داستانی بازی صدق نمیکند!).
داستان بازی Battlefield Hard Line
داستان بازی با کارگردانی ایان میلهام روایتی سریالی و اپیزودیک دارد. میلهام که پیش از این به عنوان کارگردان هنری بازی Dead Space نقش پر رنگی در موفقیت نسخهی دوم آن داشت، حالا سعی در خلق یک داستان سریع و جذاب پليسي را دارد. داستانی که جنبههای مختلفی از درام، خشم، هیجان و حتی کمدی را درون خود داشته باشد و در طول ۱۰ اپیزود بازی تنوع ایجاد کند.
بازی در مجموع داستان خوبی را ارائه میدهد اما از وجود کلیشههایی نیز رنج میبرد. ایدهی اینکه یک شخصیت در ابتدای بازی مورد اعتماد و احترام شما باشد و در انتها از یک دوست به یک دشمن تبدیل شود، از کجا آمده که در اکثر بازیهای این روزهای دنیای بازیهای ویدیویی شاهدش هستیم؟ آن هم در بازیهای خطی که شما صرفا نظارهگر داستان هستید و اعتماد کردن یا نکردن شما به شخصیتها فرقی در روند بازی ایجاد نخواهد کرد. صرف نظر از اینگونه کلیشهها شاهد روایت سریع داستان بودیم که در برخی قسمتها به دلیل ضعف در طراحی مراحل حوصلهی شما را سر خواهد برد.
گیم پلی بازی
گیم پلی بازی Battlefield 4
بخشهای مهم و جذاب گیمپلی بازی Battlefield 4 شامل انواع حالتها و عناصر زیر است که هر کدام تجربهی منحصر به فرد و هیجان انگیزی ارائه میدهند:
-
Campaign Mode (حالت داستانی):
حالت داستانی بازی Battlefield 4 شامل چندین مراحل جذاب و هیجانانگیز است که بازیکنان را در دستور برای جلوگیری از یک جنگ جهانی درگیر میکند. هر مرحله داستانی دارای تناقضات اکشنپردازانه، حملات نظامی غیرمنتظره و تصادفات ترسناک است که بازیکن را به سراسر دنیای Battlefield 4 میبرد و تجربهی یک ماموریت نظامی واقعی را برایش ایجاد میکند.
-
Multiplayer Mode (حالت چندنفره):
حالت چندنفره بازی Battlefield 4 حالتی بسیار پر آوازه و اعتیادآور میباشد. بازیکنان امکان شرکت در نبردها با تیمهای دیگر بازیکنان و انجام ماموریتهای چندنفره را دارند. تیمهای بازیکنان باید با هم هماهنگی داشته باشند و استراتژیهای مناسب را برای پیروزی در نبرد به کار بگیرند.

-
Levolution:
انقلابی در سری بازی Battlefield 4، ویژگی Levolution که امکان تغییرات بزرگ در محیطهای نبردی را به بازیکنان میدهد. این تغییرات شامل انفجارها، فروریختن ساختمانها، و حتی تغییرات در آب و هوا میباشد که تأثیر زیادی بر دینامیک بازی دارد و تا حدی اکستریمی اکشن بازی را افزایش میدهد.
-
Commander Mode (حالت فرمانده):
این حالت به بازیکنان امکان میدهد تا به عنوان یک فرمانده بر روی نبرد نظارت داشته باشند و تصمیمگیریهای مهم را انجام دهند. این امکان به بازیکن افزایش تعامل با تیم خود و تجربهیی متفاوت از بازی را ارائه میدهد.
-
Vehicle Warfare (نبرد وسیلهنقل):
بازی Battlefield 4 وسایل نقلیهای نظامی متنوع و قدرتمندی ارائه میدهد که به بازیکنان امکان فعالیت در نبردها با تانکها، هلیکوپترها، و خودروهای نظامی را فراهم میسازد. نبرد وسیلهنقلی با تیم خود و استفاده از استراتژیهای مناسب میتوانید برای پیروزی از اهمیت بسیاری در بازی برخوردار باشد.
گیم پلی بازی Battlefield 1
گیمپلی و سیستم تیراندازی اسلحهها و تانکها چه در بخش داستانی و چه در بخش تک نفره شبیه به بتلفیلدهای قبلی است و با بهبود بخشیدن موارد مختلف و البته هماهنگسازی آن با جنگ جهانی اول، با ریشههای این سری وفادار بوده و تواسنته باز هم گیمپلی لذتبخشی را به مخاطب خود ارائه دهد.
بخش چند نفره از ۴ کلاس Assault، Scout، Support و Medic تشکیل شده که هر کدام از آنها قابلیتها و سلاحهای مخصوص به خود را دارند. نکتهای که شاید تنها پوئن منفی برای بخش چند نفره بازی باشد، محدود بودن آیتمها برای شخصیسازی سلاحها و کلاسهای بازی باشد.
اگرچه کسانی که بتلفیلدهای مختلف را تجربه کردند خیلی راحت با این موضوع کنار میآیند اما اگر با عینک واقعبینی به این موضوع کنیم، بدون شک نمیتوان به سادگی از کنار آن گذشت. البته این ایراد فقط در شخصیسازی سلاحها صدق میکند و بازی Battlefield 1 پر از اسلحهها و ابزارآلات جنگی مختلفی است که به زیبایی از نسخه اصلی آنها ساخته شدهاند. هر کدام از ۴ کلاس بازی اسلحهها و ابزار مخصوص به خود را دارند که میتوانید در طول بازی و با ارتقا سطح خود آنها را آزاد و استفاده کنید.
در مجموع، بازی شامل ۹ نقشه است که از صحرای عربستان تا کانال سوئز و کوهستانهای ایتالیا را شامل میشود. طراحی نقشهها با توجه به ذات بزرگی بازی و حالتهای آن صورت گرفته است. البته دایس پیش از این اعلام کرده که یک نقشه رایگان را در ماه دسامبر در دسترس همه کاربران قرار خواهد تا تعداد نقشههای عمومی و رایگان بازی به عدد ۱۰ برسد. اگر از بازیکنان پیشین نسخههای مجموعه بتلفیلد باشید، حتما با حالتهای چند نفرهای مانند کانکوئست، راش، دامینیشن و Team Deathmach آشنایی دارید. این حالتها همه در بازی با همان سبک و سیاق سابقشان وجود دارند اما بازی دارای حالتهای جدید چند نفره نیز هست.
شاید اصلیترین حالت اضافه شدن به بخش چند نفره، حالت Operation باشد. حالتی که با توجه به ویدیوهای آغازین به مسائل تاریخی جنگ جهانی اول و نبردهای مهم آن اشاره میکند. این بخش جدید را میتوان ترکیبی از حالتهای چند نفره کانکوئست و راش دانست، حالتی که اگر از طرفداران هرج و مرج و محیطهای بسیار شلوغ باشید، حتما از آن لذت خواهید برد.
حالت بعدی اضافه شده به بازی هم War Pigeons نام دارد که در آن باید پیغام خود را با یک کبوتر به توپخانه خود بفرستید تا این توپخانه، حریف را بمباران کند. با این حال و با وجود دو حالت جدید اضافه شده بازی، همچنان تجربه مادهای راش و به خصوص کانکوئست که از حالتهای اصیل و قدیمی بتلفیلد به حساب میآید، لذت بیشتری دارد.
اما اگر سابقه بازی یکی از نسخهها پیشین این سری را ندارید، باید بدانید که بازی Battlefield 1 روی بازی گروهی و همکاری تیمی بنا نهاده شده است. به جز حالت Team Deathmatch که هدف تنها کشتن حریف است، بقیه حالتها بدون انجام کار تیمی امکان پذیر نیست یا اگر هم باشد، اصلا لذتبخش نیست! روح بتلفیلد و بخش چند نفره آن در کار تیمی خلاصه شده و بازی Battlefield 1 هم از این قاعده مستثنی نیست.
همینجا است که این بازی تبدیل به لذتی زیبا میشود که در آن تعداد دفعاتی که دشمن را کشتید یا حتی رتبهتان در جدول ردهبندی در پایان هر بازی مهم نیست، تنها چیزی که مهم است پیروزی تیمی است که برای آن خود را به خطر میاندازید تا یک نقطه را بگیرید یا پیغام را به وسیله کبوتر به زرادخانهتان بفرستید. همین هم باعث میشود تا حساب این بازی از سایز شوترهای اول شخص جدا باشد.
سرورهای بازی هم مثل نسخههای قبلی آنقدری خوب هستند تا ایراد در ارتباطتان باعث از بین رفتن لذت بازی کردن نشود. لودینگهای بازی هم اگرچه طولانی هستند اما ارزش صبر کردن و لحظهشماری کردن برای ورود به صحنه جنگ را دارند.
گیم پلی بازی Battlefield V
درست است که دایس حتی با وجود به تعویق انداختن یک ماهه انتشار بازی هنوز هم بازی را در برخی بخشها ناقص منتشر کرده و برای مثال یکی از ماموریتهای داستانی آن، قسمت Tides of War یا حتی حالت بتل رویال بازی فعلا در دسترس نیستند و در آینده به بازی اضافه خواهند شد، ولی خب صرفا بخش چندنفره بازی از نظر محتوا شرایط بدی ندارد. حالتهای بازی متنوع و همیشگی سری بتلفیلد، در این نسخه هم برگشتهاند و به شکلی جذاب در اختیار مخاطب قرار گرفتهاند. حالتی مثل Conquest که یکی از امضاهای اصلی سری بهحساب میآید، شما را وارد نبردی ۶۴ نفره در نقشههای بزرگ بازی میکند که در آن جدا از مهارتهای سربازان، وسائل و تجهیزاتی مثل تانک و هواپیما هم تاثیر خودشان را بر بازی میگذارند. حالت Conquest البته تغییری هم نسبت به گذشته داشته و در حالی که قبلا تیمها کارشان را با امتیاز صفر آغاز میکردند و برنده تیمی بود که میتوانست با تصرف تعداد نقاط بیشتری روی نقشه به امتیاز خاصی برسد، در این نسخه بازی روندی برعکس دارد و تیمها کارشان را با امتیازی خاص آغاز میکند و تیمی که زودتر امتیازش به صفر برسد بازنده بازی خواهد بود.

اما اگر دلتان تجربهای میخواهد که در آن خبری از تجهیزات زرهی و هوایی نباشد، میتوانید به سراغ حالتهایی چون Domination یا Team Death Match بروید که به ترتیب محوریت آنها تصرف نقاط در کنار کشتن نیروهای دشمن و صرفا کشتن نیروهای تیم رقیب است و تمرکز اصلی آنها روی نبرد با سربازان قرار دارد و به همین دلیل هم تجربیاتی به مراتب سریعتر هستند. بتلفیلد V البته حالتهای دیگری مثل Breakthrough هم دارد که شما را در قالب تیمهای مدافع و مهاجم قرار میدهد که این حالت هم در اجرا جذاب و سرگرمکننده است. اما حالتی از بازی که دوست دارم کمی بیشتر در مورد آن صحبت کنیم، Grand Operation است؛ حالتی که در بتلفیلد 1 دایس پس از انتشار محتویات مختلف، توانست آن را به یکی از رُکنهای اصلی بازی تبدیل کند و این قضیه در رابطه با این حالت در بتلفیلد V هم صادق است. در گرند آپریشن شاهد بهتصویر کشیده شدن نبردهایی از جنگ جهانی دوم هستیم که در طول چند روزِ درون بازی صورت میگیرند و در هر نبرد هر تیم اهداف خاصی برای حمله کردن یا دفاع دارد. چیزی که گرند آپریشن را از دیگر حالتهای بازی مثل کانکوئست متمایز میکند، داشتن حس و حالی حماسیتر و واقعیتر است. در حالی که در حالتهای دیگر، بازیکن احساس میکند که در حال تجربه کردن یک بازی ویدیویی است، گرند آپریشین چیزی شبیه به شبیهساز حضور در یک نبرد واقعی از جنگ جهانی دوم است که در آن لحظهها و تک تک شلیکها تاثیرگذار هستند. چه در این بخش یک سرباز اسالت باشید و دشمنان را از پا دربیاورید و چه یک مدیک باشید که مشغول درمان و احیای همتیمیها است، حس خواهید کرد که شما هم نقش مهمی در این نبرد ایفا میکند و تاثیر بازیتان را روی عملکرد کلی تیم عینا مشاهده میکنید.
گیم پلی بازی Battlefield Hard Line
حالا با یک تیراندازی اول شخص وارد چنین فضایی شدهایم که نمیداند روی اکشن تمرکز کند یا روی کاری که واقعا یک پلیس باید انجامش دهد! این را در همان ابتدای بازی حس کردیم! اینکه شما به عنوان یک پلیس تا جای ممکن باید بدون خشونت و ریختن خون ماموریت خود را به پیش ببرید و مجرمین را دستگیر کنید و از طرفی نام بتلفیلد خود به تنهایی از راه میرسد و شما رو مجبور به شلیک کردن به سمت دشمنان و کشت و کشتار میکند تا تبدیل به قاتلترین پلیس دنیا شوید!
با یک بازی جهان باز (Open World) طرف نیستیم و وجود این موضوع در یک بازی خطی منطقی به نظر نمیرسد. کنترل وسیله نقلیه اصلا خوب نيست. درست است که با یک بازی رانندگی و مسابقهای طرف نیستیم، اما برای رانندگی شاهد هیچگونه توجهی از سوی تیم سازنده نبودیم. کنترل وسایل نقلیه در بازی اول شخصی مانندFar Cry را با این بازی مقایسه کنید تا ببینید چقدر کمکاری صورت گرفته است.
از طرفی جزئیات درون کابین اتومبیل اصلا خوب نیست و حتی آینه چیزی را نشان نمیدهد. بافتهای درون کابین چیزی شبیه به فاجعه است. در کل طراحی ضعیف اتومبیلها و کنترلشان، آن هم در حالی که بخش قابل توجهی از بازی را درون آنها سپری کردیم اصلا جالب نبود. علاوه بر اتومبیل بازی شما را به درون یک تانک نیز خواهد کشاند!
این یکی از بخشهای جذاب بازی است که صرفا جهت ادای دین به نام بازی و سری بتلفیلد در یکی از مراحل گنجانده شده است تا بازی در قسمتهای کوتاهی شبیه به یک تیراندازی نظامی به نظر برسد. همچنین در یکی از مراحل سوار بر قایق مشغول جستجو در محیط دریایی منطقهی مورد نظر میشوید که مثل رانندگیهای با مسافت زیاد در برخی مراحل، فقط باعث طولانیتر شدن بازی میشود و لذت چندانی ندارد!
همانطور که اشاره شد در طول بازی XP دریافت میکنید. با دریافت این امتیازات به سطوح (Level) بالاتر خواهید رفت تا امکانات بیشتری در اختیارتان قرار گیرد. در طول هر اپیزود و در هر مکان، جعبهای وجود دارد که با باز کردن آن قادر به شخصیسازی سلاحهای خود را خواهید داشت.
هر چه به Levelهای بالاتر بروید سلاحهای بهتری خواهید داشت. کافی است سلاح سادهی یکی از دشمنان را از زمین بردارید و با ارتقا دادنش، آن را تبدیل به یک سلاح بسیار قدرتمند و دقیق کنید. همچنین ابزاری جهت بالا رفتن از مکانهای بلند و ایجاد زیپلاین برای پایین آمدن از ارتفاعات در اختیار شما قرار دارد که در هر لحظه قادر به استفاده از آنها هستید. گرچه شاید در طول بازی فقط یک بار از آنها استفاده کنید!
در بحث طراحی مراحل شاهد تنوع خوبی بودیم. همچنین به لطف وجود یک اسکنر مخصوص نیروی پلیس، میتون دشمنان را علامت زد و ماموریت را با برنامهریزی بهتری انجام داد تا اینگونه قسمتها کمی از حالت خطی فاصله بگیرد. در بعضی از مکانها میتوان با کمک اسکنر دکمهی هشدار (Alarm) را نیز از فاصلهی دور پیدا کرد. با از کار انداختن زنگ هشدار، از ورود دشمنان بیشتر به محیط جلوگیری خواهید کرد.
تنوع در محیطها را کاملا حس خواهید کرد، چرا که ۱۰ اپیزود بازی در ۱۰ محل کاملا متفاوت به وقع میپیوندند. به عنوان یک پلیس باید همواره به دنبال جمع کردن مدارک مختلف در صحنهی جرم باشید. اسکنری که در اختیار دارید این مشکل را برای شما حل میکند تا با دیدی شبیه به دید بتمن به جستجو در محیط جرم مشغول شوید.
البته انتظار دقتي در حد اسكنر بتمن را نبايد داشته باشيد! اسکنر محل قرار گیری آیتمهایی که باید مورد بررسی قرار گیرند را با یک فلش به شما نشان میدهد. کافی است به سمت آنها بروید تا آیتمها با رنگ سبز به شما نشان داده شود و سپس به آنالیز آن بپردازید. معمولا مراحل با جمعآوری این مدارک کامل میشوند و به نتیجه میرسند. اسکنر حتی به شما امکان شنود از فاصلهی دور و شناسایی مضنونین اصلی را به شما میدهد.
یکی از نکات مهم بازی استفاده از وسیلهی نقلیه است. کنترل اتومبیل به شما سپرده میشود و صحنههای تعقیب و گریز هیجانانگیزی را تجربه خواهید کرد. حتی در بعضی از قسمتهای بازی یک مسیر طولانی را طی خواهید کرد تا قبل از رسیدن به محل مورد نظر، دیالوگها بین شخصیتها ردوبدل شوند. اما این مسئله با وجود اینکه بهتر از یک میانپرده است، باعث کند شدن روند بازی میشود.
گرافیک و جلوه های صوتی بازی
اما به جلوههای سمعی و بصری بازی یعنی گرافیک و موسیقی آن میرسیم. بازی Battlefield در این دو مورد آنچنان خوب عمل کرده که نمیتوان ایرادی به آن وارد کرد. جلوههای بصری، گرافیک هنری، نورپردازی و موسیقی بازی در بالاتری سطح خود قرار دارند و به خوبی میتوانند حس جنگیدن زیر فشار آتش دشمن و جنگیدن برای رسیدن به یک پیروزی دلچسب را القا کنند.
بازی Battlefield همانطور که از اسم و پیشینهاش پیدا است، به خوبی توانسته صحنههای نبرد بزرگ و طراحی دوردستها را به تصویر بکشد. این طراحی و پیادهسازی هرجومرج به زیباترین شکل ممکن در بخش چندنفره بازی نمود بیشتری پیدا میکند. حتی اگر روزی چندین و چند ساعت به تجربه بخش چند نفره بازی بپردازید، باز هم نمیتوانید چشم از سقوط زیبای یک زپلین بزرگ که مثل یک گوی آتشین به زمین میافتد، بردارید.
موتور فراستبایت که سالها است توسط تیمی بزرگ، توسعه داده میشود به خوبی در نسخه سوم خود از پس رندر تصاویر و گرافیک زیبای بازی Battlefield برآمده و این بازی را به یک شوتر شاخص از نظر جلوههای بصری و زیباییشناسی کرده، از همه اینها گذشته شاید یکی از لذتبخشترین مواردی که به لطف موتور فراستباست 3 به بازی اضافه شده، تغییر آبوهوا در طول بازی است.
شاید در طول انجام ماموریتتان در صحرای سینا و گرفتن نقط مختلف در حین انجام حالت کانکوئست هوا صاف و همه چیز عادی باشد اما به یکباره به لطف آبوهوای پویایی که بازی در نقشهها ارائه میدهد، همین صحرای آرام را طوفان شنی در برمیگیرد که فضا و معادلات جنگ را عوض میکند؛ هواپیماهای شکاری و بمبافکنها کاربری خود را از دست میدهند، دید تانکها نفربرها کور میشود و تنها چیزی که مهم است، جنگ نزدیک با پای پیاده است.
همه این موارد و استفاده بهینه از قدرت موتور فراستبایت 3 باعث شده تا جنگجهانی اول با همه نکات ریز و درشتش، به زیبایی هر چه تمامتر به تصویر کشیده شود تا بازی Battlefield در این زمینه هیچ کمبودی نداشته باشد. البته همهچیز صرفا به زیبایهای بصری ختم نمیشود.