بازی Watch Dogs 2
Watch Dogs 2 یک بازی ویدئویی تیراندازی سوم شخص در سبک اکشن ماجراجویی، مخفی کاری جهانی باز است که توسط Ubisoft Montreal توسعه یافته و بوسیله یوبیسافت منتشر شد. همانند نسخه پیشین، بازی جهان باز است و از دوربین سوم شخص بهره میبرد.
این نسخه در سان فرانسیسکو جریان دارد و بازیکن در نقش یکی از هکرهای گروه دِدسِک به نام مارکوس هالووی قرار میگیرد. این گروه تلاش دارد که سیستم نظارتی پیشرفته شهر، یعنی CtOS 2.0 را از کار بیندازد.

داستان بازی Watch Dog
شخصیت اصلی این نسخه مارکس هالُوی (Marcus Holloway) نام دارد، جوانی سیه چرده که عضو گروهی از هکرها به نام ددسِک (DedSec) است. او و دوستاناش با نفوذ به سیستم ctOS کم کم از رازهای پشت پرده این سیستم و نیات شوم افراد پشت آن باخبر میشوند و کم کم رقابت با این سیستم برای از بین بردن آن آغاز میشود. البته به مانند نسخه نخست، مارکس هالوی هم دلایلی شخصی برای تنفر از ctOS و سازندگان آن دارد. او حداقل تا قبل از آغاز ماجراهای Watch Dogs 2 (یعنی تا قبل از آن که کنترلاش به دستان شما سپرده شود) از لحاظ قانونی مرتکب جرم خاصی نشده است.
مراحل داستانی بازی تقریباً ساختار مشابهی دارند: ساختمان یا منطقهای محافظت شده که باید دستگاهی را هک کنید و اطلاعاتی به دست بیاورید. اما این ساختار مشابه باعث نشده هیچگاه احساس خستگی کنید و کاری تکراری انجام دهید، چرا که درخت ارتقای مارکوس شاخ و برگ زیادی دارد و در هر مرحله ابزار و گجتهای بیشتری از مرحلهی قبل در اختیار دارید. پهپاد و ماشین کنترلی، دوربینهای مدار بسته، جعبههای تقسیم، گوشیهای موبایل و در کل همهی وسایل الکتریکی، اسلحههای مارکوس در مراحل هستند و میتوانید بدون شلیک یک گلوله مأموریت را به هدف برسانید.
داستان چند هکر جوان بیکله و خوشگذران را روایت میکند که دائما در حال مسخره کردن فلان گروه خاص یا سربهسر گذاشتن فلان خواننده یا بازیگر هستند و همینجا در حال انجام بهترین ماموریتهای بازی هستیم و حسابی هم لذتبخش هستند! اما مشکلات داستان و شخصیتپردازی دقیقا از جایی نمایان میشود که وارد بُعد جدی و تاریک داستان میشویم. از آنتاگونیست بازی گرفته (که تفاوت زیادی با مردم عادی ندارد) تا همراهانی که نبودنشان بهتر از بودنشان است، داستان بازی را به لغزش شدیدی دچار کردهاند! در ادامه، بازی سعی میکند با اضافه کردن چند صحنه احساسی و اشکدرآور، رابطه شما را با کارکترها نزدیکتر کند که باز هم ناموفق است. شاید از خود بپرسید اگر داستان بازی که یکی از مهمترین ارکانی است که یک بازی را خوب میکند، ضعیف باشد، پس چه چیزی باعث شده که واچداگز2 به یک اثر دوست داشتنی تبدیل شود؟ در جواب شما باید بگویم تنها و تنها گیمپلی سرگرمکنندۀ بازی باعث شده تمامی ایرادات بازی پوشانده شود.
گیم پلی بازی Watch Dogs 2
گیم پلی بازی تقریبا شبیه به گیم پلی واچ داگز یک می باشد با کمی تفاوت،هک کردن چراغهای راهنمایی، فعال کردن موانع، لولههای بخار و … مواردی هستند که از شماره اول همراه بازی بودهاند و شما را در مبارزه با دشمنان همیاری میکند. اما خوشبختانه مارکوس هم قابلیتهای منحصربهفرد و ویژهای برای خود دارد که بازی را از شماره قبلی متمایز میکند. از آپگریدهای اسلحه شوکدهنده گرفته تا دستکاری هلیکوپترهای پلیس را میتوانید توسط سیستم لولآپ جالب دریافت کنید. لولآپ کردن مارکوس توسط افزایش دنبالکنندگان شبکه اجتماعی شما انجام میشود! بصورتی که بعد از انجام دادن هر فعالیتی، مقداری فالوور (Follower) به شبکههای اجتماعی شما اضافه میشوند و اگر به عددی خاص برسید، میتوانید تواناییهای جدید را باز کنید. درخت مهارت (Skill Tree) شاید در نگاه اول کمی پیچیده، عجیب و شلوغ بنظر بیاید، اما تا پایان بازی میتوانید به راحتی تمامی آنها را باز کنید و به یک هکرِ خفن تبدیل شوید! احتمالا فکر میکنید هک کردن تنها بخش جانبی است که میتوانید بدون استفاده از آن بازی را به انتها برسانید، اما اشتباه نکنید، چرا که روند مراحل و هوش مصنوعی دشمن به صورتی است که شما وادار هستید از قدرت خود علیه رقیبان استفاده کنید. چه خوشتان بیاید، چه نیاید، مهارتهای هک کردن محدود میباشد و بعد از استفاده متوالی از آنها، تا دقایقی نمیتوانید هیچ کاری بکنید! البته در ادامه با آپگرید کردن مارکوس میتوانید از شر این مانع خلاص شوید.

بخش بعدی واچداگز به مبارزات مربوط میشود، جایی که مخفیکاری بر اکشن غلبه میکند! در این شماره، بخش مخفیکاری جهش بسیار بزرگی را داشته است، بطوری که میل شما برای پیشبرد مراحل به روش مخفیکاری، بسیار بسیار بیشتر از اکشن است. اگر این پیشرفت نکتۀ خیلیخوبی است، اما متاسفانه باعث ضربه زدن به بخش اکشن بازی شده. خود من شاید تنها دو یا سه بار تصمیم گرفتم کشت و کشتار جمعی راه بیندازم که در همان دفعات کم هم آخر منجر به مرگ من شد! دقیقا دیگر مشکل بخش اکشن همینجا است. اگر تصمیم بگیرید از هر گونه اسلحهای استفاده کنید و دشمنان و پلیس را با خبر سازید، با کوچکترین اشتباهی کشته میشوید و به نقطه اول باز میگردید. با وجود اینکه سلاحهای مختلفی در کلاسهای متفاوت در بازی گنجانده شده است، اما به دلیل خشکبودن این بخش و قوی بودن هوش مصنوعی دشمنان و پلیس در مبارزات، کمتر پیش میآید که این راه پر دردسر را انتخاب کنید و از طرفی دیگر، مکانیک و سیستم تیراندازی در سطح متوسطی قرار دارد. در بخش مخفیکاری باز هم ما با یک فرمول ثابت روبهرو هستیم.(خوشبختانه این مورد تا پایان بازی خستهکننده نمیشود) برای مخفیکاری، بازی انتخابهای زیادی پیش پای شما میگذارد. میتوانید دشمنان را از پشت خفه کنید یا با اسلحه شوکدار آنها را برای مدتی بیهوش کنید یا اصلا با هک کردن رباتها حواس آنها را پرت کنید و از راهی دیگر به هدف برسید. با وجود داشتن همه این موارد، دو رفیقی که من را برای تموم کردن مراحل کمک کردند را هرگز فراموش نمیکنم.
Rc Jumper و Quadcopter دو وسیلهای هستند که بعد از هک کردن، بیشترین استفاده را از آنها میکنید که از قضا کمک بسیار زیادی به بخش مخفیکاری بازی کردهاند! از وقتی این دو با من همراه شدند، کمتر پیش میآمد که وارد ساختمان شوم و تمام مدت دوست داشتم در گوشهای بشینم و با لپتاپ خود این دو دوست را هدایت کنم! اگر چه این دو ربات در همه جای بازی قابل استفاده نیستند، اما به گسترش بازی و آسان شدن کار شما کمک بسیار زیادی کردهاند که بخشی از آن هم به مخفیکاری مربوط میشود. واچداگز2 شاید در مبارزات بازی کاملی نباشد، که تا حدودی هم درست است اما اگر تیم سازنده کمی بیشتر روی بخش اکشن وقت میگذاشت، لذت بازی قطعا چند برابر میشد. به هر حال نمیتوان واچداگز2 را در بخش مبارزات با بازیهایی مثل Deus Ex و Dishonored یا FarCry مقایسه کرد چرا که این بازیها در هر دو بخش اکشن و مخفیکاری واقعا عالی هستند اما واچداگز2 تنها در مخفیکاری به سطح قابل قبولی رسیده است.
بخش کوچکی از واچداگز2 به بخش آنلاین یا چندنفره اختصاص داده شده است. از آن جایی که بخش آنلاین برای بازی به نوعی نقش یک دسر را ایفا میکند، نمیتوانید انتظار یک آنلاین بسیار کامل و بینقص را داشته باشید. در این بخش تمامی بازیکنان در نقش مارکوس حاضر میشوند و خبری از بقیه کارکترها نخواهد بود و میتوانید با دوستان خود همراه میشوید و ماموریتهای داستانی مخصوصی را تکمیل کنید و یا حتی اینکه میتوانید با پلیس همراه شوید و هدفهای فراری (که سایر بازیکنان هستند) را گیر بیندازید و زحمتشان را به باد دهید! در مقابل هم میتوانید خود شما به عنوان هدف فراری قرار بگیرید و با پلیس و بقیه بازیکنان مبارزه کنید. قسمت آنلاین بازی مطمئنا قرار نیست که بالای صد ساعت شما را مشغول خود کند و اگر با این تصور بازی را انجام دهید، ضربه بزرگی به خود زدهاید. ماموریتهای آنلاین و سایر فعالیتهای آن، نهایتا ده ساعت کشش دارد و بعد از این مدت، به کل آن را فراموش میکنید!
گرافیک و جلوه های صوتی بازی
موسیقی های بازی را هم آقای هادسون موهاک (Hudson Mohawke) تهیه کرده که در سطح خوبی قرار دارند. او در اصل یک دی جی (DJ) است و به همین جهت موسیقی های بازی نیز بیشتر الکترونیک هستند. موسیقی ها و آهنگهایی که در طول بازی پخش می شوند از تنوع نسبتاً خوبی برخوردار هستند و از لحاظ کیفی هم ایراد خاصی ندارند. از لحاظ صداگذاری نیز باید گفت که با یکی از بهترین آثار امسال طرف هستیم و واقعاً صداگذاران در انجام کار خود، سنگ تمام گذاشته اند.
هرچقدر شیکاگوی واچ داگز سرد، خشک و بیروح بود، سان فرانسیسکوی واچ داگز ۲ رنگارنگ، پر زرق و برق و شلوغ است و به لطف گرافیک نسل هشتم این زیبایی به خوبی اجرا شده است. بعد از مرحلهی اول جایی که در خانهی ساحلیتان بیدار میشوید و برای اولین بار پس از عبور از روی پل گلدن گیت وارد منطقهی سان فرانسیسکو میشوید، کاملاً متوجه توجه بسیار سازندگان به جزئیات شهر میشوید. کافیست چند دقیقه در خیابانهای شهر یا مناطق معروف مثل اسلکهی معروف ۳۹ پیادهروی کنید و به مکالمهی مردم گوش کنید؛ آنها به قدری مکالمات ملموس و جالبی دارند که میتوانید کنارشان راه بروید و به حرفهایشان گوش کنید. آنها حتی سلفی میگیرند، در پارک ورزش میکنند یا حتی با یکدیگر دعوا میکنند. خود شهر هم به خاطر قابلیتهای مارکوس در هک کردن چراغهای راهنمایی و اتومبیلها، بسیار زندهتر از دیگر بازیهای جهانباز به نظر میرسد و دیگر فقط زمین بازی نیست، بلکه جزئی از خود بازی است.