اکانت قانونی بازی Greed Fall
توضیحات بازی Greed Fall
آخرین ساخته استودیو Spiders اثری به خودی خود جذاب و خوب است اما اگر 10 سال پیش روانه بازار شده بود، میتوانست جایگاهی را به خود اختصاص دهد که این روزها مدتهاست از ساختار استانداردهای روز خارج شده و تحمل آنها کاری دشوار. بازی Greed fall نکات مثبت بسیاری دارد اما ضعفهایش به قدری پررنگ هستند که تمام دستاوردها را زیر سایه باقی نگه میدارند.
داستان بازی Greed Fall
داستان اغلب عناوین نقش آفرینی را، می توان بعضا در چند کلمه یا حتی یک کلمه خلاصه نمود. از مسائلی چون “انتقام” گرفته، تا اهدافی مثل پادشاهی یک سرزمین، پیدا کردن شی یا وسیله ای خاص و موارد مشابه مختلف. با این که معمولا هدف اصلی تقریبا در اکثر مواقع مشخص است، اما مسأله این است که همواره شاهد روایت و اتفافات سلسله مراتبی و زنجیر وار هستیم. برای مثال هدف کلی یک بازی پیدا کردن وسیله ای خاص است. اما شما برای پیدا کردن این وسیله، ابتدا نیاز دارید فردی را پیدا کنید که مکان آنجا را می داند. در ادامه برای پیدا کردن آن فرد، شما می بایست مکان او را ردیابی کنید. در ادامه برای ردیابی او باید مشکلات مختلفی را حل نمایید و این زنجیره اهداف، حالتی وابسته به خود می گیرد و بدین ترتیب رسیدن به هدف خاص، می تواند طیف وسیعی از اتفاقات و اقدامات مختلف را شامل شود. داستان عنوان Greed fall نیز تا حد بسیار زیادی از این قاعده پیروی می کند.
ابتدا باید بگویم داستان بازی، به طور کلی در از لحاظ جذابیت، کشش و نحوه روایت، در سطح مطلوبی قرار دارد. از همان ابتدا به خوبی با گروه های مختلف، مردم محلی، افراد گوناگون و شخصیت های مهم به خوبی می توانید ارتباط برقرار سازید. داستان کلی بازی نیز به خوبی می تواند مخاطب را با خود همراه سازد. البته نکته ی بسیار مهمی در اینجا وجود دارد. به Greed fall به چشم عنوانی مانند Dragon age Origins یا Witcher 3 نگاه نکنید. چون اگر بخواهید برای مثال روایت داستان، پیچش های داستانی و Plot Twist ها، ریتم روایت و اتفافات و همچنین شخصیت پردازی افراد مختلف حاضر در داستان را با عناوینی چون Dragon age Origins یا Dragon Age Inquisition مقایسه کنید، قطعا بخش داستانی Greed fall را در سطحی پایین تر خواهید یافت. البنه این مسأله تا حدی بدیهی به نظر می رسد. نامنصفانه و ناعادلانه است که بدون در نظر گرفتن شرایطی مانند بودجه، نیروی انسانی، شرایط ساخت و دیگر موارد مشابه، لزوما دست به مقایسه خروجی دو عنوان متفاوت، از سمت دو سازنده متفاوت باشیم. این نکته را در ادامه نقد و همچنین هنگام تجربه بازی به یاد داشته باشید. انتظارات خود را در سطح عقلانی تنظیم سازید. بله قطعا بازی Greed fall عنوانی بسیار جذاب و سرگرم کننده به شمار می آید که در بسیاری از زمینه ها عملکرد مطلوبی دارد، اما مقایسه جنبههای مختلف بازی با عناوین بزرگ که بودجه ای ده ها برابری دارند، باعث می شود شایستگی های این عنوان به چشم نیاید.
گریدفال مجموعهای از داستانها است. داستان بیماری، داستان کودکی که از خانوادهاش دور شده، ماجراجویی چند تاریخنگار یا حتی داستان یک دکتر تقلبی! بازی گریدفال مجموعهای از روایتها را در گروههای مختلف بازگو میکند جایی که شما باید بهعنوان یک دیپلمات با سیاست گاهی حقیقت را بگویید، گاهی دشمنی را به جان بخرید یا با دروغ هدیهای دریافت کنید. البته که هر دروغی بالاخره میتواند تاوانی داشته باشد که باید از قبل خودتان را برای آن آماده کرده باشید. گفتوگو بنیهی گریدفال است و طبیعتا برای داشتن تجربهای بی نقص باید به یکی از زبانهایی که بازی از آنها پشتیبانی میکند تسلط داشته باشید. داستانسرایی گریدفال فارغ از دیالوگهای پر رمز و رازش در چند فاز روایت میشود. هرچند مأموریتهای اصلی سعی دارند تا روایتی پیوسته را بازگو کند، اما این درحقیقت مأموریتهای فرعی هستند که پیشینهی هر یک از شخصیتها را برملا میکنند. گریدفال پیرامون جزیرهای خیالی به نام Teer Fradee روایت میشود. بعد از شیوع بیماری ناشناخته در شهر «سرین»، شخصیت اصلی داستان که یک دیپلمات از خاندان دی ساردِ (De Sardet) است مجبور میشود تا بهدنبال راهحل درمان بیماری به جزیرهای به نام Teer Fradee سفر کند، سفر دی سارد البته که بدون پستی و بلندی نیست و بازی توانسته با گنجاندن انپیسی های مختلف بازیکنان را در ماجراجویی پرگفتگویی وارد کند. پرگفتگو از این جهت که بهعنوان یک بازی نقشآفرینی، گریدفال سعی دارد تا نهتنها توازنی را میان گیمپلی، اکشن و مبارزه ایجاد کند بلکه با داستانسرایی خاص خودش انتخابهای گوناگونی را پیشروی بازیکنان قرار میدهد. حضور انواع و اقسام افراد از گروههای متفاوت که هرکدام خواستههایی در راستای فرهنگ و روابطشان دارند، باعث شده است تا در ماجراجویی دی سارد همواره سعی کنید تا تعادل را میان گروهها یا به اصطلاح فکشنها برقرار کنید.
روایت داستان بازی، در یک سوم ابتدایی در بهترین شرایط خود قرار دارد. اتفاقات نه بسیار گنگ و مبهم هستند که بازیبازان را گیج سازند، نه آنقدر شفاف و ساده هستند که هیچگونه جذابیتی نداشته باشند. همچنین ملاقات و آشنایی با بسیاری از شخصیت ها در همان یک سوم ابتدایی داستان صورت می گیرد. ریتم اتفاقات و وقایع نیز در یک سوم ابتدایی بسیار استاندارد و مناسب است. از یکطرف شاهد روایتی کند، آهسته و خسته کننده نیستیم و از طرف دیگر، اتفاقات آنقدر سریع و پشت سر هم شکل نمی گیرند که بخواهند مخاطب را گیج و سردرگم سازند. در واقع تعادل بسیار خوبی در بخش ریتم و سرعت روایت داستان وجود دارد. اما چرا می گویم در یک سوم ابتدایی داستان در شرایط مطلوب تری قرار دارد؟ دلیل آن این است که در ادامه برخی اتفاقات و مشکلات و ضعف هایی در بخش داستانی پدید می آورند. برای مثال در بخش های ابتدایی داستان شاهد برخی وقایع هستیم که مقدمه ساز اتفاقات پیشرو به شمار می آیند. اما پس از پیشروی در داستان و مراحل، متوجه می شوید کمی از لحاظ منطق، اتفاقات درست پیش نمی روند. همچنین در برخی لحظات شاهد سخنان یا نکاتی هستیم که وعده این را می دهند که در ادامه شاهد اتفاقی خاص هستیم، اما هر چه در داستان پیش می رویم هیچ اتفاق خاصی را مشاهده نمی کنیم. البته این مشکل بسیار کلی و ناچیز است و بر تجربه کلی بازی و بخش داستانی آنچنان تاثیر نمی گذارد. اما بسیار بهتر بود که بخش داستانی، دارای نقصی در این رابطه نباشد تا مخاطبان بتوانند بیشترین ارتباط ممکن را با بازی برقرار سازند.
شخصیت پردازی دیگر مسأله ای است که باید آن را بررسی کرد. در طول ماجراجویی خود، شما با تعداد بسیار قابل توجهی از شخصیت های مختلف، که هر کدام مال منطقه ای خاص یا عضو Faction متفاوتی هستند روبه رو می شوید. افراد مختلف، عقاید مختلف، اعتقادات مختلف. به لطف همین تفاوت در عقاید و نظرات، شاهد طیف وسیعی از برخورد و رفتار از سوی شخصیت های فرعی بازی هستیم. شخصیت پردازی این افراد را نمی توان فوق العاده عمیق، چندلایه و بی نظیر در نظر گرفت، اما به طور کلی، هنگام صحبت، معاشرت و برخورد با شخصیت های بزرگ و کوچک دنیای بازی، حس مناسبی به شما دست خواهد داد. شما در بازی نمی توانید با همه صحبت کنبد، اما اگر با افرادی که توانایی صحبت با آنها را دارید معاشرت کرده و از جزئیات شخصیتی و زنذگی آنها باخبر شوید، کاملا حس و حال انسان ها، یا موجودات واقعی با پیش زمینه ای معقول و قابل توجیه را درک خواهید کرد. صداگزاری بسیار استاندارد و مناسب شخصیت ها در کنار طراحی ظاهری منحصربفرد، به هر کدام از شخصیت های بزرگ و کوچک Teer Fradee، رنگ و بویی خاص بخشیده است. البته باز تکرار می کنم سنجش این بازی با توجه به مسائل مختلف مانند شرایط بازی و انتظارات کلی صورت می گیرد…
تنها بخشی که فکر می کنم دارای پتانسیل بالقوه بیشتری بود، بخش صحبت با شخصیت هاست. پس از سپری کردن زمان کافی در دنیای بازی، متوجه می شوید که می توانستیم شاهد گزینه های بیشتری هنگام صحبت با NPC های مختلف باشیم و گزینه های بیشتری در اختیار خود داشته باشیم. البته این مسأله به عنوان نقطه ضعف در نظر گرفته نمی شود.
گیم پلی بازی Greed Fall
یکی از نقاط قوت و جذابیت بازی Greedfall, مربوط به گروه ها و Faction های مختلف بازی است. نه تنها هر گروه و مجموعه لباس، تجهیزات و ظاهر خاص و منحصربفرد خود را داراست، بلکه اعتقادات، خط مشی ها و اولویت های آنان نیز بسیار با یکدیگر تفاوت دارد. این تفاوت ها در اهداف و ارزش ها، منجر به برخی تصمیم گیری های جذاب و سرگرم کننده و البته سخت می شود. یک قانون نانوشته در عناوین نقش آفرینی وجود دارد. شما نمی توانید همه را راضی نگه داشته و همه را نجات دهید. این قانون نانوشته در گریدفال نیز کاملا به چشم می خورد. در طول داستان بازی، شما به ناچار باید تصمیماتی اتخاذ کنید که می تواند یک Faction را خشنود سازد و به طور کلی به آن Faction کمک کند و در عین حال کاملا بر خلاف اهداف گروه دیگری انجام شود. از لحاظ برخورد و انتظارات نیز Faction ها تفاوت قابل توجهی با یکدیگر دارند. برای مثال گروه Order of Theleme کاملا اهداف و انتظارات مذهبی دارد و اعضای این گروه نیز کشیش ها و کاردینال ها هستند. یا مثلا Bridge Alliance بیشتر شامل تاجران و شیمی دانان مختلف است.
اما بهترین و جذاب ترین نکته در مورد گروه ها و Faction های مختلف این است که آنها کاملا حس و حال واقع گرایانه به همراه دارند. پوشش آنها، طرز صحبت و رفتارشان، اهداف و خط مشی و دیگر مسائل مربوط به هر گروه کاملا منحصربفرد، واقع گرایانه و منطقی است. در واقع Faction های بازی هم پویا و جذاب هستند، هم تاثیرگذار و مهم. البته اشاره به این نکته ضروری است که تصمیمات مختلف مربوط به Faction ها، ممکن است در نهایت به نارضایتی و عصبانیت گروهی خاص منجر شود در نتیجه دسترسی به برخی Side Quest ها و فعالیت های جانبی مربوط به آن گروه امکان پذیر نخواهد بود.
برویم سراغ مبارزات بازی، جایی که Greed fall عملکرد بسیار قابل قبولی از خود به جای می گذارد. در ابتدای بازی می توانید از بین سه کلاس مانند Warrior یا Magic کلاس مبارزه ای خود را انتخاب سازید. بدیهی است کلاس انتخابی، بیشترین تاثیر را در نحوه مبارزه شما و سلاح های مورد استفاده خواهد داشت. مبارزات بازی دارای چند پایه اساسی است. Magic (جادو)، Traps (تله ها)، Bombs (بمب ها)، Firearms (سلاح های گرم) و در نهایت Melee Weapons (سلاح های سرد و تن به تن). هر کدام از این آیتم ها یا سلاح ها، دارای نقاط قوت و ضعف مربوط به خود هستند. برای مثال سلاح های سرد گوناگون مانند تبر، شمشیر و دیگر سلاح ها، آسیب بسیار قابل توجهی به دشمن وارد می سازند، اما از طرف دیگر شما باید به صورت مستقیم به نبرد با دشمن یا دشمنان مشغول شوید. سلاح های گرم مانند تفنگ و تپانچه این امکان را به شما میدهند که بتوانید با فاصله به دشمنان آسیب برسانید هر چند امکان استفاده از این سلاح های گرم محدود است. تله ها و بمب ها نیز می توانند بسیار کارساز و مفید باشند اما لزوما نه در تمامی نبرد ها. بهترین شیوه مبارزه در بازی، شیوه ترکیبی است. یعنی استفاده از تمام قابلیت های موجود. شلیک کنید، با سلاح سرد خود به دشمنان حمله ور شوید، از قابلیت های جادویی خود بهره ببرید، به سمت دشمنان بمب برتاپ کنید و از کمبو ها و ضربات ترکیبی بهره ببرید تا بتوانید بهترین نتیجه را از نبرد ها کسب کنید. برخی دشمنان نسبت به برخی حملات خاص آسیب پذیرترند بنابراین استفاده از این دسته حملات و قابلیت ها، تاثیر بسیار بیشتری بر روی آنها دارد و راحت تر آنها را از پای در می آورد. پس از تجربه چند. ساعته بازی، قطعا به شناخت خوبی از سیستم مبارزات بازی دست خواهید یافت که این شناخت و آشنایی در ادامه بسیار به شما کمک خواهد کرد.
خوشبختانه فیزیک و انیمیشن های حرکات هنگام حمله، اجرای فنون، دفاع کردن و تعاملات مختلف، خشک و ضعیف نیستند. به لطف عمیق بودن سیستم مبارزات، هر ضربه و هر حمله می تواند تجربه و حس خاصی را به ارمغان بیاورد. ضربه زدن با سلاح Two-Handed به دشمنی قدرتمند و بزرگ، استفاده از جادو برای مبارزه همزمان با چند نفر، Parry کردم دشمنان و استفاده از ضدحملات همه و همه کاملا حس مطلوب و رضایت بخشی را به دنبال خواهند داشت.
بازی همچنین دارای سه بخش جداگانه ارتقا و گسترش شخصیت نیز هست. Skill, Attribute و Talents. مهارت ها یا Skills مربوط به مبارزه و حملات است و هم می تواند قابلیت های مبارزه ای جدیدی را آزاد سازد، و هم مهارت ها و قابلیت های فعلی را ارتقا دهد. بخش Attribute مربوط به گسترش و ارتقا بخش های Passive و برخی شاخصه های کلی مانند میزان Health و یا قدرت حملات (Attack Damage) است و همچنین موارد مختلف Attribute, کیفیت و کارآمدی سلاح ها و Armor های شخصیت اصلی را نیز مشخص می سازد. در نهایت Talent بیشتر شامل مهارت های غیر مبارزه ای است که برخی گزینه ها و راه های جدید را در لحظات مختلف پیش روی شما قرار می دهد.
بخش Talent بازی جایی است که بعد نقش آفرینی بازی کاملا به چشم می آید و به همین دلیل کسب Talents point آهسته تر و کند تر از دو بخش دیگر صورت می گیرد. بر اساس سلیقه شخصی و نحوه پیشروی در بازی، Talent های مختلف کاملا می توانند شخصیت شما را تغییر دهند. اگر می خواهید شخصیت شما در زمینه صحبت کردن و متقاعد ساختن دیگران استاد شود، باید در بخش Charisma بیشتر امتیاز صرف کنید تا بدین ترتیب در بسیاری از لحظات، صحبت کردن می تواند جلوی نبرد و اتفاقات بعدی را بگیرد. یا برای مثال Science Talent را بیشتر ارتقا دهید تا توانایی استفاده از مواد منفجره را بدست آورید تا با استفاده از این قابلیت، دیوار های ساختمان ها را منفجر ساخته و به آن نفوذ کنید.
برخی Talent ها مانند Science یا Lockpicking می توانند بسیار کاربردی و پراستفاده باشند، خصوصا اکر اهل مخفی کاری و پیشروی کم سر و صدا هستید. البته به این نکته نیز توجه داشته باشید که نمی توانید تمامی مراحل بازی را با مخفی کاری به پایان برسانید و در بسیاری از لحظات، مبارزه اجتناب ناپذیر خواهد بود.
گرافیک و جلوه های صوتی بازی Greed Fall
گرافیک هنری بازی، عملکرد قابل قبولی را از خود به جای گذاشته است. سایه زنی ها در حد قابل قبول(ولی نه عالی) قرار دارد. کیفیت بافت ها و تکسچر ها حداقل ها را برآورده می سازد و همچنین نورپردازی مشکل و نقص مهمی به همراه ندارد. طراحی چهره شخصیت ها و انسان های مختلف نیز راضی کننده است. اما به شخصه فکر می کنم مهم ترین نکته منفی در بخش گرافیک هنری، مربوط به رنگ پردازی و استفاده از طیف رنگ نه چندان وسیع است. تقریبا در تمامی مخیط های بازی رنگ سبز و زرد ملایم به چشم میخورد که همین مسأله باعث می شود چشم انسان پس از مشاهده این دو رنگ به دفعات زیاد کمی خسته شود. اگر سازندگان از طیف رنگ وسیع تری استفاده می کردند هم شاهد محیط های متنوع تر و جذاب تری بودیم، هم مشکل استفاده بیش از حد از رنگی خاص پیش نمی آمد.
یکی از نقاط قوت بازی مربوط به بخش صداگزاری شخصیت هاست. جایی که استودیو Spiders عملکرد بسیار تحسین آمیزی از خود به جای گذاشته است. هم تنوع صداگذاری در بازی بسیار قابل توجه و تحسین آمیز است، هم اینکه صداگزاری اکثر شخصیت ها هماهنگی مناسبی با چهره یا اخلاقیات آنها دارد. در واقع با توجه به کوچک بودن استودیو سازنده، عملکرد آنها در بخش صداگزاری فراتر ار انتظارات بوده است.
موسیقی بازی را نمی توان در حد نقش آفرینی های بزرگی چون Skyrim یا Witcher دانست. با این حال موسیقی متن بازی همخوانی نسبتا مناسبی با اتمسفر جزیره Teer Fradee دارد. شاید بتوان گفت از لحاظ موسیقی و ساندترک، Greed fall عملکرد متوسط و قابل قبولی از خود به جای گذاشته و آنچنان جای نقد یا تحسین خاصی در بر ندارد. البته همانطور که گفتم، در مجموع عملکرد سازندگان در بخش موسیقی و صداگزاری راضی کننده بوده است.